My rejected fairy🧚🏻✨

_ part 13 _

قبل از شروع شدن پارت یه چیزی بگم
یه عزیزی بهم گفت مشکل این فیک اینه که نه کاملا کتابی نوشته شده نه کاملا عامیانه
و من وقتی چک کردم متوجه شدم که راست میگه و اینطور بودن فیک باعث گیج شد خواننده میشه
بخاطر همین قبل از هر چیزی از اون عزیز تشکر میکنم که این مشکل و به من گفت
و از همتون می‌خوام اگر از نظرتون مشکلی تو فیک هست با خیال راحت بهم بگین
من بررسی میکنم نظرتونو و شاید واقعا حرفتونو قبول کنم مثل همین عزیز
و اینم بگم که برای راحتی شما از این به بعد فیک به زبان عامیانه نوشته خواهد شد ♥️✨.

آها آها آها یه چیز دیگه ام بگم بعد بریم برا پارت 🥲😂
دیشب یه نقاشی کشیدم رو بوم و گااااد این طرح قلب منو داره برگرفته از آهنگ black swan چون آهنگ مورد علاقمه و موزیک ویدیوش »»»»»»»»»»»

برگرفته از این. قسمت موزیک ویدیو 👇

_________

همون طور که رانندگی میکرد گوشش با صحبتای ذوق زده ی جیمین بود که درحال تعریف از پدرش بود

+ وااااای ... جان من دیدی؟ .... طرف فرمانروای یک ملته بعد با من شوخی می‌کنهههه .... نبپیحیمککیح( کلمات نامفهومی که هنگام جیغ کشیدن شنیده میشود 😔😂 )

یونگی هر لحظه بیشتر پوکر میشد
_ خب ... آره .... هرچی فکر میکنم نمی‌فهمم کجاش انقد جالبه

جیمین با شتاب برگشت سمتش و درحالی که با چشاش داشت یونگی رو قورت میداد گفت
+ جانمممم؟؟ کجاش جالب نیست ؟ کل این ماجرا جالب انگیزه
بابای منم فرمانروا بود ولی یجوری برخورد می‌کرد فک میکردی دسته جارو قورت داده  :/