27

2.8K 269 36
                                    

به آرومی بدن ظریف و زیبای همسرش رو روی تخت توی هتل گذاشت

پیشونی بلندش رو بوسید و از اتاق خارج شد ، چمدون ها و وسایل شون از قبل چیده شده بود پس با خیال راحت به سمت آشپز خونه رفت

بهتر بود کمی آشپزی کنه چون قطعا اون توله کوچولو وقتی بیدار بشه حسابی گرسنه شه

خندید و با انداختن کتش روی مبل وارد شد ، آستین پیراهن مردونه اش رو بالا زد و دست هاش رو شست

تنها غذایی که بلد بود پاستا بود پس از یخچال خامه ، قارچ ، مرغ رو برداشت

ادویه های لازم رو کنار دستش گذاشت و در آخر پاستا رو پیدا کرد

موادی که نیاز به خورد شدن داشتن رو خورد کرد و تفت داد و مواد دیگه رو هم با هم قاطی کرد

پاستا ها رو پخت و در نهایت مواد رو مخلوط کرد ، پاستا ها رو توی دو تا بشقاب کشید و روی میز گذاشت

ویسکی مورد علاقه همسرش رو به علاوه لیوان ها مخصوص و چنگال روی میز چید

با رضایت لبخندی زد ، امیدوار بود اون توله کوچولو خوشش بیاد

ته: کوکی ؟

با شنیدن صدای تهیونگ از توی اتاق به سمت اتاق رفت و وارد شد

تهیونگ روی تخت نشسته بود و به کیوت ترین شکل ممکن موهاش توی صورتش ریخته بود

کوک: جونم ماه کوچولو

ته: بغل

لوس دست هاش رو باز کرد تا بغل گرفته بشه ، جونگکوک خندید و به سمتش رفت

جسم کوچیکش رو کاملا توی بغلش کشید و لب های شیرینش رو بوسید

ته: من هنوز خوابم میاد کوکی

کوک: خب بخواب خوشگلم چرا بیدار شدی ؟

ته: بوی غذا شنیدم

جونگکوک خنده بلندی کرد و لپ همسرش رو محکم گاز گرفت

ته: یااااااا صدبار گفتم گازم نگیررررر

کوک: خیلی شیرینی توله خب من چکار کنم

تهیونگ اخم کرد و سرش رو روی سینه جونگکوک گذاشت ، جونگکوک سرش رو بوسید و همون طور که تهیونگ توی بغلش بود بلند شد

به سمت آشپز خونه رفت و تهیونگ رو روی صندلی نشوند

تهیونگ با دیدن پاستا لبخندی زد ، بوش فوق العاده بود ، با نشستن جونگکوک شروع کردن به خوردن

ته: خیلی خوشمزه است کوکی

کوک: واقعا ؟

تهیونگ علامت لایکی براش بالا آورد و با ولع به خوردن ادامه داد

جونگکوک زیر چشمی همسرش رو نگاه می کرد ، اون واقعا کیوت بود

جوری که لپ هاش از غذا پر میشد واقعا گاز گرفتنی بود

BEAUTY AND THE BEAST [Kookv]Where stories live. Discover now