BEAUTY AND THE BEAST [Kookv]

8

حالا هیون دانگ هم توی یه سنگ قبر خلاصه میشد
یه سنگ قبر سیاه و سرد

از فامیل گرفته تا دوستان و همکاران هیون دانگ حتی کارگر های کارخونه هم به مراسم ختمش اومد بودن

رزان سرپا ایستاده بود گریه می کرد و بقیه به حالت تحصن سر هاشون پایین بود و یا مثل رزان گریه می کردن

رزان رو هیوبین سرپا نگه داشته بود وگرنه خیلی وقت پیش نقش زمین میشد

اما تهیونگ ، تهیونگ گوشه ای ایستاده بود
حتی یک قطره هم اشک‌ نریخته بود که هیچ به شدت هم عصبانی بود

از این عصبانی بود که مجلس ختم اون آدم رقت انگیز به این شلوغی بود اما جونگکوکش خیلی غریبانه و بی کس و کار دفن شده بود

دلش می خواست بره جلو و فریاد بزنه و همه چیز رو بگه اما ترجیح داد خود خوری کنه

مجلس خیلی کوتاه برگزار شد و دوستان و فامیل برای صرف ناهار به سمت عمارت کیم حرکت کردن

( عمارت کیم )

این بار رزی ، خواهر رزان بود که پیشه خواهرش بود و داشت دلداریش میداد

تهیونگ و هیوبین پیشه هم نشسته بودن و تهیونگ رسماً داخل بغل پسر عموش بود

و کیم رو دخترش کیم سوزی دلداری میداد ، خب برای همه اعضای خانواده سخت بود البته به جز تهیونگ

هیوبین: برای ظاهر هم شده کمی ناراحت باش توله

ته: به کتف چپ و راستم که مرده مرتیکه کثافط

هیوبین: تهیونگ اون پدرت بود راجبش درست حرف بزن

تهیونگ با چشم های پر به سمت هیوبین برگشت

ته: تو که می دونی باهام چکار دیگه چرا هیونگ ؟

هیوبین شرمنده بهش نگاه کرد و سر تهیونگ رو توی سینه اش قایم کرد تا راحت تر برای نبود عشقش گریه کنه

در اون طرف مجلس سوزی از پیش پدرش بلند شد ، کیم و سوزی خیلی سعی می کردن خودش ون رو نشکنن

سوزی به سمت رزان رفت و اون طرفش نشست

سوزی: راجب همه چیزی شنیدم رزان

سوزی زنی خشک و مقرارتی بود و خب زیاد از رزان خوشش نمی اومد

سوزی: من تهیونگ رو با خودم می برم تا تو رفاه بزرگ بشه تو هم می تونی برگردی خونه برادرت

ناگهان رزان با عصبانیت بلند شد و سیلی محکمی توی گوش سوزی خوابوند

همه جا ساکت شد ، هیچ کس جیکش در نمی اومد و همه خیره به اون دو زن بودن

حتی تهیونگ هم متعجب بود چرا که هیچ وقت چنین حرکتی از مادرش ندیده بود

رزان: اینو تو گوشت فرو کن سوزی من حتی اگه مجبور باشم برای سبز کردن شکم پسرم تن فروشی کنم این کار رو می کنم نیازی به تو و امثال تو نیست