داوی سالن غذا خوری در حال صبحونه خوردن بودن و مثل همیشه تلویزیون روی شبکه اخبار بود
مجری خبر: در حوالی فضای سبز سئول در کلبه ای دو جنازه پیدا شده است ، جنازه ها متعلق به دو نوجوان 15 ساله بوده و به بدترین نحو به قتل رسیده اند و پلیس در حال تحقیقات بیشتر است
رزان: واقعا که می ممکنه دوتا نوجوان رو بکشه
همون طور که لقمه کوچکی داخل دهنش میزاشت گفت اما با فکری ناگهان سرش رو بالا آورد
رزان: جونگکوک لطفا بیشتر مراقب باش باشه عزیزم ؟
جونگکوک لبخند شیرینی زد
کوک: نگران نباشین مادر من مراقب خودم هستم
و با همون لبخند شیرین به خوردن صبحونه اش ادامه داد
کوک: با اجازه من دیگه میرم مدرسه
رزان: بازم میگم مراقب باش
کوک: چشم
بلند شد و به مادرش تعظیم کرد ، لپ تپل تهیونگ رو محکم بوسید امت وقتی به پدرش رسید با صورتی بی حس خداحافظی زیر لب زمزمه کرد و از سالن خارج شد
رزان آهی از تاسف کشید ، رابطه اون پدر و پسر به هیچ وجه خوب نبود و رزان خوب می دونست همه اینا تقصیره شوهرشه ...........
( 7 ساعت بعد )
بازم کلبه کوچکی غرب در خون بود ، بازم دو نفر دیگه کشته شده بودن
خسته از شکنجه کردن اون دو و در آخر کشتن شون روی کاناپه قدمی خودش رو پرت کرد
چرا دنیا نمی خواست بفهمه تهیونگ ماله اونه ؟ چرا بقیه نمی خواستن اینو بفهمن؟ و از اون مهم تر چرا در مقابل فهمیدن این موضوع مقاومت می کردند ؟
چشم هاش از خستگی روی هم افتاد
& کیم جونگکوک کلبه در محاصره است تسلیم شو
با شنیدن صدای بلند گوی پلیس قهقهه مستانه ای زد و همون جور بی حرکت موند
پلیس ها دره کلبه رو شکستند و وارد کلبه شدند ، درست پونزده اسلحه به سمتش نشونه رفت
اما جونگکوک بی حس روی کاناپه لم داده بود و براش مهم نبود
& کیم جونگکوک تو متهم به قتلی آروم بلند شو و دست هات رو بزار پشت سرت
کوک: من آدم حرف گوش کنی نیستم آقا پلیسه
با چاقوی خونی که توی دستش بود به سمت پلیس ۷ا حجوم برد
+ اون مسلحه مراقب باشید
چند تا از پلیس ها رو به ضرب چاقو از پا در آورد ، زخم های عمیقی بهشون زده بود
STAI LEGGENDO
BEAUTY AND THE BEAST [Kookv]
Storie breviنام: دیو و دلبر 💫 کوک: اندازه گریه گنجشک دوست دارم ته: کم نیست هیونگ ؟ کوک: گنجشک گریه کنه می میره ❌❌❌❌ هشدار هشدار بوک محارم است در صورت مشکل داشتن بوک رو باز نکنید ❌❌❌❌ کاپل: کوکوی ، یونمین وضعیت در حاله آپ