[ این قسمت : کی برنده میشه؟ ]
با اتمام حرفش پوزخندی نثار اون جمع کرد که روحهاشون رو درید. همه با نفسهای حبس در سینه منتظر بودن ببینن قراره چی به سرشون بیاد که وقتی چندین فرد سیاهپوش از پشت درهای زیر پلهها بیرون اومدن، تصمیم گرفتن فاتحهشون رو بخونن.
_ ادبشون کنید!
با این حرف عمهبزرگ همه وحشتزده هین کشیدن، شرک، آنابل و پنی وایز هم عقب گرد کردن تا سیاهپوشان راحتتر به کارشون برسن و دخل اون دزدهای مزاحم رو دربیارن. پسرا وحشتزده اونقدر عقب رفتن که به در چسبیدن.
_ ما تسلیم نمیشیم!
و البته که هیچکس انتظارشو نداشت هنری خودشو سپر بلای بقیه کنه و با دستش پسرا رو به عقب هول بده.
_ نه بابا، اینکارو نکن..
بهرحال هری هم نمیتونست دست روی دست بذاره و ببینه که باباش چجوری توسط چندتا مرد سیاهپوش جلوی چشمهاش به قتل میرسه ولی نتونست سمتش حرکت کنه وقتی لوکاس بازوشو گرفت و متوقفش کرد.
_ صبر کن هری.
لوکاس پسر رو به عقب هول داد و خودش به دنبال باجناق شاکیش راه افتاد، کسی که عروسک آنابل رو بعنوان سلاح توی دستهاش تاب میداد.
_ تو فکر کردی کی هستی عمهبزرگ؟ کم نون و نمک خونهمو خوردی؟ ورشکستم کردی گلابی!
مرد عربده زد و باجناقش برای جلوگیری از آبروریزی و فاجعهای که پیش روشون بود تلاش کرد با گرفتن بازوش اون رو به عقب بکشونه.
_ ساکت شو استایلز.
_ حرف دهنت رو بفهم استایلز!و در اون سمت صحنه، بالای پلهها، این عمهبزرگ بود که به شکمش برخورده بود و با نگاهی افروخته داشت برای مرد چشم و ابرو میومد اما متأسفانه دیگه هیچی برای هنری اهمیتی نداشت.
_ حالا که قراره بمیرم بذار بگم... ولم کن تاملینسون.. من به کمک این تاملینسون یبوست ده سال پیش تو شامپوت شاشیدم!
همه با شنیدن این حرف هین کشیدن و سربازهای سیاهپوش تو جاشون خشکشون زد، لوکاس آه افسردهای کشید و سرشو نفی تکون داد، عمهبزرگ ناباور گربهشو رها کرد و چشمهاش از حدقه بیرون زدن، هری و لویی دهناشون باز مونده بود و واندی؟ اونا شروع به کف زدن کردن.
_ دمت گرم آقای استایلز، ایول داری!
زین هیجانزده تو جاش پرید، نایل شروع یه سوت زدن کرد و لیام هم دست از کف زدن برنداشت و با افتخار رو به هری لب زد _ از اولشم میدونستم بابات اینکارهست.
و از اونجایی که دل هری حسابی خنک شده بود سری تکون داد و همراه پسرخالش تصمیم گرفتن مرد رو تشویق کنن که وقتی صدای فریاد عمهبزرگ کل سالن رو در برگرفت، پشیمون شدن.
YOU ARE READING
Crush | L.S
Teen Fiction[Completed] همه چی از یه کراش ساده شروع شد. جایی که هری پسرخالهی خبیثِ لوییه و میخواد بهش کمک کنه تا به کراشش برسه اما چی میشه اگه این وسط به جای رسوندنِ اون دو نفر به هم، خودش عاشق بشه؟! عنوان: کراش. وضعیت: اتمام یافته. ژانر : کمدی، دبیرستانی، ع...