|Chapter 3|

1K 262 388
                                    

[ این قسمت : واندی ]

رو مخ رو مخ و رو مخ!

این تنها چیزی بود که تمام وجود لویی می‌خواست اونو تو صورت هری فریاد بزنه اما عوضش فقط به روبروش زل زده و لبشو با حرص می‌جویید.

چی می‌تونست بدتر از این باشه که وقتی پاشو توی مدرسه گذاشت سر و کله ی پسرخاله ی شرورش پیدا شد که با یه نیشخند خوشگلِ رو لباش، راهشو سد کرده و بهش چشمک می‌زد؟

این غیرقابل تحمل بود وقتی هری دستشو دور شونش انداخت و لو رو به سمت دوست‌هاش کشوند تا به اونا معرفیش کنه و حدس بزنید اونم چجوری اینکارو کرد؟

_ هی گایز این کیتنمه!

قبل از اینکه ذهن لویی بتونه این لقب رو هضم کنه لپش‌ تو حصار دست قدرتمندی گرفتار شد که صاحبش یه پسرِ خندان با چشم های شفافِ آبی و موهای بلوند بود که وقتی هری دستشو از رو صورتِ لو عقب کشید و بهش تشر زد، پسر کوچیکتر هم فهمید اسمش نایله.

_ خدای من لویی تو خیلی کیوتی!

نایل با چشم های قلب شده گفت و بعدش توسط یه پسر دیگه به عقب کشیده شد و صورت بعدی ای که لو باهاش روبرو شد مال یه پسر چشم قهوه‌ای بود که که استایل مرتب و نگاه گرمی داشت.

_ پس این همون پسرخاله ی معروفه..

قیافه ی متفکر و جدی ای داشت اما وقتی لبخند زد، صورتش حسابی کیوت شد که البته وقتی یه دست روی شونه‌ش نشست و به عقب پرتش کرد، لویی بیشتر شوکه شد.

_ بکش کنار لیام.. داری معذبش می‌کنی!

و این یکی رو لویی خوب می‌شناخت. زین، ملقب به زدی یا دی‌جی مالیک، صمیمی ترین و شیطانی ترین دوستِ هری که چندان از پسرچشم آبی خوشش نمیومد و هربار که می‌دیدش چشم هاشو ریز می‌کرد و براش خط و نشون می‌کشید.

_ همم.. با اینکه جذابه اما هنوز بچه‌ست!

زین با حالت ناخوشایندی نظر داد، هری با کف دست به عقب هولش داد و لو رو که واضحا بین دوستاش معذب شده بود رو بیشتر تو بغلش فشرد.

_ برو گمشو زین، اونی که بچه‌ست تویی..

نمی‌دونست بین اون اکیپ دقیقا داشت چه غلطی می‌کرد اما مجبور بود تا به حرف‌های هری گوش بده و قبل از شروع شدن کلاسش اونجا بمونه و به درگیری هاشون نگاه کنه.

_ از این به بعد لویی هم عضو واندیه!

هری با قاطعیت گفت و چشم های لویی از این نمی‌تونستن گشادتر بشن، اون الان داشت پسرخالش رو وارد اکیپ دردسرسازشون می‌کرد؟ اونم بدون اینکه حتی نظرش رو در این باره بپرسه؟

_ من که مشکلی با این موضوع ندارم فقط لویی باید ثابت کنه می‌تونه عضو لایقی باشه.

زین دوباره درحالی که با خباثت به لویی چشم دوخته بود اظهار نظر کرد و باعث شد تا اون پسر اخم کنه، منظورش از لایق بودن چیبود؟

Crush | L.SWhere stories live. Discover now