part 5

299 82 4
                                    

با خستگی رمز در و زد و وارد شد . چراغای خاموش و سکوت خونه نشون میداد جونگین رفته. اصلا حوصله بیرون رفتن نداشت اما به کریس قول داده بود و نمیتونست زیرش بزنه. اول باید دوش میگرفت تا کرختی بدنش از بین بره . لباساشو در آورد وارد حموم شد. به محض ورودش فهمید قبلا ازش استفاده شده . کفش نمناک بود و آینه هنوز کمی بخار داشت.
آب گرم و باز کرد و زیر دوش رفت و چشماشو بست تا عضلات خستش آروم بگیره امروز بار زیادی شلوغ بود واسه همین نتونسته بود یه لحظم بشینه . آب و از پلکاش کنار زد تا شامپو برداره که مایع سفید رنگی روی کاشی های سیاه حموم توجهشو جلب کرد . بهش دست کشید، قطعا هر پسری تو لحظه اول متوجه میشه اون مایع چیه. نیشخندی زد
- کیم جونگین تو توی حموم من خودارضایی کردی؟
با تصور جونگین که زیر دوش خودشو لمس میکنه تمام بدنش گر گرفت . اما مثل همیشه سرشو تکون داد تا این افکار از ذهنش بیرون برن . همیشه وسوسه شد بود تا با تصورات جونگین خودشو ارضا کنه اما همیشه یه سری خط قرمزاش تو دوستی با جونگین جلوشو میگرفت . تازه الان کس دیگه ای تو زندگیش بود و اینکار یه جورایی خیانت به حساب میومد. اثرات کام جونگین و شست و بقیه مراحل حمومشو طی ده دقیقه سرسری به پایان رسوند و حوله ای به دور کمرش بست و اومد بیرون .
به خودش تو آینه اتاق نگاهی انداخت و طبق معمول خودشو تحسین کرد . اندام ورزیده اش که در عین حال ظرافت خاصی داشت و پوست مهتابی و شفافش چیزی بود که هر چشمی از هرجنسیتی رو خیره میکرد .
امشب میخواست بهترین تیپشو بزنه . یجورایی جذابیت ها و موقعیت کریس باعث میشد کیونگسو نخواد پیشش کم بیاره . کریس به معنای واقعی یه مرد کامل بود . شاید بهترین آدمی که میتونست پاشو تو زندگی کیونگسو بزاره و قطعا کیونگسو نمیخواست همچین فرصتی رو از دست بده .
از بین ده ها پیراهن سیاهش تنگ ترینشو انتخاب کرد طوری که خط سینش مشخص بشه. چوکر سیاهی که جونگین تولدش بهش کادو داده بود رو به گردنش بست و شلوار کتون مشکی تنگی که زانوهاش زاپ داشت بهش اضافه کرد . آستین هاشو تا آرنج بالا زد . ساعت بند مشکی همراه با دستبند فلزی نقره ای کنار هم انداخت . موهاشو با سشوار با حوصله به سمت بالا حالت دهد و چند تار موشو با وسواس روی پیشونیش انداخت . دوباره تو آینه به خودش نگاه کرد و سرشو به خاطر شاهکارش تکون داد و عطر همیشگیشو روی خودش خالی کرد . کامل آماده شده بود که صدای گوشیش بلند شد. کریس بود .
- شاهزاده من رسیدم . پس کی افتخار میدی .
از زبون ریختنش خندش گرفت .
- اومدم .
تند تایپ کرد و گوشی و کیف پولشو برداشت . از خونه بیرون زد و سوار آسانسور شد .
کریس با کشنده ترین تیپ ممکن به فراری قرمز رنگش تکیه داده بود و با لبخند کجی به کیونگسو نگاه میکرد . کیونگسو نمیتونست نگاه تحسین گرشو از کریس و ماشین چند صد هزار دلاریش بگیره و کریسم مشخص بود از دیدن الهه روبروش حسابی حظ کرده .
بالخره کیونگسو به حرف اومد :
- با این استایل غافلگیرم کردی .
- توام با زیباییت عقل از سرم پروندی .
کریس صادقانه اعتراف کرد و کیونگسو خندید .
- اگه در ماشینو برات باز کنم زیادی دخترونه به حساب میاد نه .
- اره خیلی .جرئت نکن همچین کاری کنی.
کریس خندید:
- پس سوار شو .
به محض بستن کمربنداشون ماشین از جاش کنده شد . این اولین بار کیونگسو سوار ماشینای اسپرت میشد و این تجربه واسش زیادی هیجان انگیز بود . صدای اگزوز ماشین هم این هیجانو چند برابر میکرد . کریس از بین ماشینای توی بزرگراه ویراژ میداد و کیونگسو از ترس اینکه تصادف کنن مدام چشماشو میبست .
- چشماتو باز کن اینطوری که حال نمیده
- من... من میترسم راستش .
- چنبار باهم بیرون بریم ترست میریزه .
کریس بالاخره سرعتشو کم کرد و تصمیم گرفت تا تو یه لاین رانندگی کنه و باعث شد کیونگسو که تو خودش جمع شده بود بالاخره صاف بشینه .
- معذرت میخوام اگه خیلی ترسیدی .
- اشکال نداره هیجانش ارزششو داشت .
- حالا کجا بریم ؟
- راستش نظری ندارم .
- خب من شنیدم کره ایا واسه دیت میرن برج نامسان یا رودخونه هان تو کدومو ترجیح میدی؟
کیونگسو کمی فک کرد بعد جواب داد:
- رودخونه هان
- اطاعت میشه .
احترام نظامی گذاشت و کیونگسو خندش گرفت .
- دیوونه .
- گفتم که تو دیوونم میکنی .
چقد با کریس همه چیز خوب بود . پس چرا بازم احساس خلع میکرد . این همون رابطه ایده آلیه که همه ازش حرف میزنن پس چرا نمیتونست جونگین و از ذهنش بیرون کنه اما این ظلم بود، کریس لیاقتش بیشتر ازینا بود . باید تمام سعیشو و میکرد تا جونگین و از ذهنش بیرون کنه . البته اگر میتونست ....


𝑫𝒆𝒔𝒕𝒊𝒏𝒚Where stories live. Discover now