نامهٔ بیست و پنجم:

84 25 12
                                    

آقای دکتر رضا براهنی و آقای هوشنگ گلشیری و کوشان عزیز:
رسیدگی به نوشته‌های ناتمامِ خود را به شما عزیزان واگذار می‌کنم. ساعت یک و نیم است. خسته‌ام. باید بروم. لطف کنید و نگذارید گم و گور شوند و در صورت امکان چاپشان کنید.‌ نمی‌گویم بسوزانید.

از هیچ‌کس متنفر نیستم. برای دوست‌داشتن نوشته‌ام. نمی‌خواهم، تنها و خسته‌ام برای همین می‌روم. دیگر حوصله ندارم.

چقد کلید در قفل بچرخانم و قدم بگذارم به خانه‌ای تاریک.
من غلامِ خانه‌های روشنم. از خانم دانشور عزیز خداحافظی می‌کنم. چقدر به همه و به من محبت کرده است.
چقدر به او احترام میگذارم. بانوی رمان، بانوی عطوفت و یک هنرمند راست و درست.
با شفقت بسیار. خداحافظ دوستان عزیزم.

نامهٔ خودکشیِ غزاله علیزاده🖤

•••

امروز ۱۲ اردیبهشت و ۲۶سال از مرگ غزاله علیزاده می‌گذرد، کسی که توی یکی از مصاحبه‌هاش گفته بود: تنها با نوشتن نجات پیدا می‌کنم.

رضا براهنی یه *رثا داره به نامِ رثای غزاله اگر دوست داشتید بخونیدش زیباست.

*رثا: ستایشِ مُرده در شعر.

به نام نامهजहाँ कहानियाँ रहती हैं। अभी खोजें