15 April
من این چند روز خیلی به تو فکر میکردم.ولی فکر میکنم که این بیفایدست.من نه اسمت رو میدونم و نه میدونم چه شکلی هستی.کلی از زمانم رو توی فکر و خیال هدر دادم.الان فقط میذارم کنجکاویم یکم استراحت کنه و آروم بگیره.اگه سرنوشت بخواد،ما دوباره همدیگه رو میبینیم.
یونگی
اون طوری داره حرف میزنه که انگار ملاقات دوبارشون غیر ممکنه.اونا دارن توی یه دانشگاه درس میخونن و این یه شانس بزرگه که باهم مواجه بشن، البته امیدارم...
یکم از آب پرتقال کنارم رو نوشیدم.
YOU ARE READING
𝙳𝚒𝚊𝚛𝚢📕[𝚢𝚘𝚘𝚗𝚖𝚒𝚗]
Random[Completed] جیمین یه دفترخاطرات پیدا میکنه و... "وقتی که به تو فکر میکنم تمام نگرانیهام ناپدید میشن.تمام چیزی که احساس میکنم،بهاره." •~•~• "طوری که به اون نگاه میکنی،نمیشه به منم نگاه کنی؟طوری که لمسش میکنی،نمیشه منم لمس کنی؟ آغوشت،بوسههات و زمز...