🌊𝐏𝐚𝐫𝐭𝟏𝟖🌊

4.6K 889 87
                                    

!کصدستی ها را نادیده بگیرید با تشکر!


سه روز بعد....

حال تهیونگ بهتر شده بود و دیگه تب نمیکرد!

جونگکوک کوسن های مبل و مرتب کرد واه خسته ای کشید و روی مبل ولو شد!

_تهیونگ؟تهیونگ؟کجایی؟

تهیونگ اروم با هودی سفیدش که روی کلاهش گوش های خرگوشی داشت از اتاق اومد بیرون؟

+بله؟

جونگکوک با دیدن تهیونگ لبخندی زد...

_بیا اینجا...

تهیونگ لِی لی کنان سمتش رفت و جلوش ایستاد.

جونگکوک کمر تهیونگ و گرفت و تهیونگ و روی پاش نشوند!

تهیونگ هینی کشید و چشماش و محکم بست!

اروم چشم هاش و باز کرد و جونگکوک و جلوی سینه اش دید!

+جونگکوکی!ترسیدم!

تهیونگ نق زد و اروم بروی پاهای جونگکوک نشست!

جونگکوک تهیونگ و جلو کشید و به لب هاش خیره شد!چند وقتی بود که متوجه شد یه حس هایی به تهیونگ داره!

+لبم چیزیش شده؟

با حالت غمگینی گفت و انگشتش و روی لب هاش گذاشت!

_نه عزیزم!...فقط خیلی خوشگلن!

تهیونگ لبخند خجالتی زد و دستاش و دور گردن جونگکوک حلقه کرد!سرش و اروم جلو برد و گونه جونگکوک و بوسید!

+مرسی!لب های تو هم خوشگله^^

جونگکوک خنده ای کرد و با فکری که به سرش خورد نیشخند شیطانی زد!

_تهیونگ(سرفه)ت(سرفه)!

تهیونگ نگران دستاش و از دور گردن جونگکوک باز کرد!فکر میکرد دستاش دارن جونگکوکیش و له میکنن!

+چی شدیییی؟

استرس گرفتن و کاری که به ذهنش اونمد و انجام داد!
لب هاش و به لبهای جونگکوک چسبوند!

جونگکوک خوشحال از اینکه به خواستش رسیده بود تهیونگ و جلو کشید و دستش و پشت گردنش برد!

تهیونگ ترسید!جونگکوک چش شد!

با مکیده شدن لب هاش چشماش روبه سفیدی رفت!چرا اینقدر اون کار لذت بخش بود؟

کار جونگکوک و تقلید کرد و دستاش و دوباره دور گردنش حلقه کرد!

جونگکوک با دیدن اینکه تهیونگ از بوسه خوشش اومده دستاش و از روی گردن و کمر تهیونگ به باسنش منتقل کرد!

باسن تهیونگ و بین دستاش فشرد!تهیونگ خواست ناله ای بکنه و با پر شدن دهنش رو به رو شد!

𝐀𝐜𝐫𝐨𝐬𝐬 𝐭𝐡𝐞 𝐬𝐞𝐚||𝐊𝐎𝐎𝐊𝐕Donde viven las historias. Descúbrelo ahora