part 7

2.1K 340 39
                                    

-اخ خیلی خوب بود

همینطور که خنده میکردم سرم رو به نشونه تایید حرفش تکون دادم

-خب دیگه چی سوار بشیم؟

-نظرت درباره یکم استراحت چیه؟

-میخوای یجا بشینیم؟

سرم رو به دو طرف تکون دادم

-نه منظور اینه بریم یکم بنزین بزنیم

بعد از گرفتن یه پشمک برای جانگکوک و یه ابمیوه برای خودم روی یه نیمکت نشستیم

-یه چیزی برام سواله

با جدا کردن نی از لبهام گفتم

-بپرس

-چی شد که وارد این اکیپ‌ شدی

-خب راستش جیمین دوست دوران کودکیمه و هوسوک هم از دوران راهنمایی میشناسم اما با بقیه بچه ها پارسال اشنا شدم...درواقع بخاطر جیمین با بقیه دوست شدم

-چرا بخاطر جیمین؟

پاهام رو روی نیمکت جمع کرد و به طرفش چرخیدم

-راستش جیمین یونگی رو میشناخت و بقیه هم دوستای یونگی بودن...میدونی چیه

با کم کردن فاصله بینمون با صدای تحلیل رفته ای ادامه دادم

-میخوام یه رازی درمورد جیمین بهت بگم که هیچکس به جز من نمیدونه

اون هم پاهاش رو روی نیمکت جمع کرد و به طرفم چرخید

-چه رازی؟

-راستش جیمین روی یونگی کراش داره و بخاطر نزدیک شدن به یونگی ما ۶ تا دور هم جمع شدیم

هیچ نظری نداشتم که جانگ کوک ممکنه دربرابر فهمیدن اینکه جیمین به یه پسر علاقه داره چه عکس العملی نشون بده اما اون هیچ عکس العملی نشون نداد...انگار که این یه موضوع کاملا عادیه

-بهش اعتراف نکرد نه؟

سرم رو به دو طرف تکون دادم

-میترسه

-بنظرم اعتراف نکنه بهتره

با شنیدن حرفش سوالی نگاهش کردم که ادامه داد

-بنظر نمیاد یونگی از افراد همجنسگرا حمایت کنه و اگه اینطور باشه ممکنه توی کل مدرسه جار بزنه و اونوقت این جیمینه که توی دردسر میوفته

-جیمین گی نیست

با صدای ارومی زیر لب گفتم اما اون شنید و شونه ای بالا انداخت

-حالا هرچی

شاید حق با جانگکوک بود؟من هیچ ایده ای ندارم بچه ها ممکنه چطور نسبت به این قضیه واکنش نشون بدن اما با این شرایط پیش اومده میتونم امتحان کنم نه؟
***
یک ساعتی میشد که به خونه رسیده بودم و بعد از عوض کرد لباس هام با لباس های راحتی و مسواک زدن مستقیم سمت تخت رفتم
چشمام رو بستم اما با ایده ای که به ذهنم رسید سریع چشمام رو باز کردم و با برداستن گوشیم از روی میز کنار تختم صفحه چتم با جانگکوک رو باز کردم

ONLY TODAY[TAEKOOK,VKOOK]Where stories live. Discover now