Part 3

264 61 17
                                    


*زین*

ز : انقدر از این عنا نمال به صورتم! صورتم حساسه ب این چیزای ارایشی و شیمیایی

دختره براش پودری رو چند بار زد روی انگشتش و دوباره روی صورتم زد
چرا همه اینجا یا یه تختشون کمه یا نفهمن؟!

ز : کری یا چی؟
+ خفه میشی یا چی؟
از توی آینه چشم غره‌ای رفتم و جامو روی صندلی درست کردم...
مایکل به سمتم اومد و پشت سرم ایستاد و از تو آینه نگام کرد و دستشو برد سمت موهام

م : اومممم....دختر اون برس رو بده به من
همینم مونده بود موهای نازنینمو داغون کنن!!
از جام پریدم و رو به مایکل گفتم :
ز : نه!! با موهام کاری نداشته باشین! اینقد چرت و پرت زدین به صورتم کافیه
م : پسرجون میخوام عکسات پرفکت بشن
ز : من خودم همینطوریش پرفکتم!

چند ثانیه به قیافه جدیم نگاه کرد و به دختری که داشت میکاپم میکرد اشاره کرد ک بره کنار
انگار تازه جدیتمو فهمیده بود...

م : خیله خب! اینطور ک مشخصه با یه ادم لجوج و خودشیفته سروکار داریم. گیتارتو بردار بریم سر صحنه عکساتو بگیرم
کیف گیتارمو برداشتم و پشت سرش حرکت کردم
بعد از چند با پیچیدن و راه رفتن تو اون سالن بزرگ بالاخره روبه‌روی یه در سفید ایستاد و یه کارت از جیبش در‌اورد و روی سنسور کنار در گرفتش و بعد در باز شد

هیشکی ندونه فکر میکنه انگار از یه گنجینه محافظت میکنن که درِ صحنه عکاسی هم با سنسور و کارت باز میشه! مسخره ها!

یه پرده بزرگ سفید از بالا تا پایین و یکی هم رو زمین انداخته بودن و دور و اطراف پر بود از پایه‌ها، دوربین‌ها، نورافکن‌ها، پنکه‌های بزرگ و کوچیک و چنتا چیز دیگه که اصلا کاربردشون رو نمیدونستم

مایکل دوبار دست زد و یه پسریو صدا کرد ک دستش یه تخته کوچیک پر از کاغذ بود و یه هدفون مشکی هم دور گردنش

م : دنیل اون صندلی مشکی پایه بلند رو بیار بزار دقیقا وسط صحنه..جوری که نورِ نورافکن B2از پشت بهش بزنه و سایه بند D63 سمت چپش باشه

دنیل هم سرشو تکون داد و رفت تا کاری که بهش گفتن رو انجام بده
به اطراف نگاه کردم که یه گروه پسر ایستاده بودن و باهم حرف میزدن.
همشون بالا تنه‌هاشون لخت بود... حتما مدلن... ب درک

کارم تموم شه گورمو از اینجا گم میکنم هیچوقتم بر نمیگردم
م : هی زی بیا اینجا
ب سمتش رفتم و با تشر گفتم :
ز : زین! رو اسمم حساسم!
از شونه هام گرفت و نشوندم روی صندلی
م : دیگه حین عکاسی باید دهنت بسته باشه
غیر مستقیم گفت خفه شو... انگار ک نمیفهمم!

یکم زاویه بدنمو درست کرد و گیتار رو روی دستام جابه جا کرد و ازم فاصله گرفت و سمت دوربین رفت
از یه طرف هم به چنتا دستیاری ک اونجا بودن گفت که نور و انعکاسش رو روی صحنه درست کنن

دوربینش روی حالت شاتر بود و از هر ژستم نزدیک 5 6تا عکس گرفته میشد
سرم ب سمت زمین بود و داشتم کفشامو نگاه میکردم.
وقتی بهم گفت ک سرمو بالا بگیرم و ژست رو عوض کنم چشمم خورد به اون غول بیابونی که دست ب سینه کنار مایکل ایستاده بود و با یه قیافه جدی و اخم غلیظش بهم نگاه میکرد.

اعصابم خورد شد و اخمای منم ظاهر شدن
این بابا کیه اصن؟ چیکارس ک انقد خودشو میگیره؟
صدای مایکل منو از افکارم کشید بیرون
م : عالی شد!!! پرفکتتتتتتت

با این حرفش گیتار رو گذاشتم رو زمین و دوباره بهشون نگاه کردم ک اون مرده ی چیزی ب مایکل گفت و راهشو کشید و رفت...
مایکل هم دوربینو ول کرد و چند قدم دنبال مرده راه افتاد و وقتی اون از سالن بیرون رفت مایکل اروم به سمت من برگشت و با تته پته گفت :
م : پسر جون عکسات عالی شدن. بعد از ادیت و چاپ بهت خبر میدم بیای تحویل بگیریشون... فقط...
ز : فقط چی؟
م : باید بری اتاق رئیس
ز : رئیستون کدوم خریه؟

دور و اطراف رو نگاه کرد و ب سمت یکی از دستیارا بشکن زد و گفت ک منو راهنمایی کنه ب سمت اتاق رئیس
مسخره بازی پشت مسخره بازی!!!

------------------------------------

+ خیله خب رسیدیم. مثله اینکه تو اتاقشون نیستن. منتظر بمونین الان میان.

تشکر ارومی کردم و وارد دفترش شدم. شیک بود و بزرگ. مجسمه‌های رومی کنار پنجره تو چشم میخوردن.
در رو بستم و اروم دفترشو انالیز کردم... کنار دیوار سنگی یه میز مث دراور بود که روش چنتا پوشه و مجله و کاغذ گذاشته بودن

سمتشون رفتم و یکی از مجله ها ک روش نوشته بود "کالکشن جدید" رو باز کردم
هولی شت... این همون...مرده‌س؟
نگاهم رو بدن لختش حرکت میکرد... بازوهاش... سینش... فیسش... نگاهش...اون محشره! میتونم بگم بهترین مدلیه ک تو عمرم دیدم
عاح...اینجا خیلی گرمه!

مجله رو ورق میزدم که در با شدت باز شد و مجله از دستم افتاد
ل : با چه اجازه ای بهشون دست زدی؟
ز : با اجازه خودم. اصن تو کی هستی که انقدر قلدری میکنی!؟!؟ برو بگو رئیست بیاد میخوام باهاش حرف بزنم
پوزخندی زد و گفت :
ل : عه؟ میخوای با رئیس حرف بزنی؟
رفت و پشت میز نشست و دستاشو تو هم قفل کرد و با همون فیس جدیش گفت :
ل : بفرما حرف بزن!

شت...رئیس هوگو...!

Hugo Boss [Z.M] Where stories live. Discover now