🌱 Sexual harassment_VKOOK🌱

由 Sonya_vkooker

1.2M 194K 34.4K

[مزاحم سکسی] کیم تهیونگ..آیدل معروف و عضو بوی بند بزرگ بی تی اس...شبا چیکار میکنه؟🦋 درسته اون یه منحرفه.. جو... 更多

1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
11
12
13
14
15
16
17
18
19
20
21
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31
32
33
34
35
36
37
38
39
40
41
42
43
44
45
46
47
48
49
50
51
52
53
54
55
56
57
58
59
60
61
62
63
64
65
66
67
68
69
70
71
72
73
74
75
76
77
78
79
Stop
80
81
82
83
84
85
86
87
88
89
90
91
92
93
94
95
96
97
98
99
100
101
102
103
104
105
106
107
108
109
110
111
112
113
114
115
116
117
118
119
120
121
122
123
124
125
126
127
128
129
130
131
132
133
134
135
136
137
138
139
140
141
142
143
144
145
146
147
148
149
150
151
153
154
155
156
157
LAST PART

152

4.8K 710 194
由 Sonya_vkooker

"عاااو...بیاید وسطططط"
جونگ کوک درحالی که یه آهنگ شاد گزاشته بود،گفت.

همه پوکر بودن چون اون آهنگ هیچ جذابیتی براشون نداشت.

فقط اون وسط جیمین داشت با ذوق به حرکات جونگ کوک می‌خندید

جونگ کوک جوری که انگار داره توی بار می‌رقصه،قر میداد..بیخیال منظورمو فهمیدید چطوری دیگه؟همونجوری آره..آره آره.

تهیونگ پوکر گفت:"داری چیکار میکنی کوک؟"

کوک درحالی که می‌رقصید:"نمیبینی؟اهنگ مورد علاقمههه..اوووممم یههه بیبه"

نامجون جلوی چشماشو گرفت:"دیگه صحنه ها بی ادبی شد...بسه دیگه..برید خونه هاتون"

سوکجین خندید:"تو که از هشت سالگی پورن می‌دیدی..این چیزا برات بی ادبی حساب نمیشه"

نامجون چشم غره رفت و بقیه خندیدن

جیمین داد زد:"جونگ کوککککک...بزن از اول آهنگو که منم بیاممممم"

جونگ کوک به حرفش گوش کرد و جیمین اومد کنارش

"چه غلطی میکنی جیمین؟؟"
همه گفتن

جیمین درحالی که حرکاتش رو با حرکات جونگ کوک هماهنگ میکرد:"هیچییی...شمام بیاین خوش میگذرهههه"

هوسوک کم کم داشت خوشش میومد ولی با خودش درگیر بود که بره برقصه یا نه

-برو بیب..من ما منتظریم-

'باز تو برگشتی؟؟'

-آخرش از سینگلی کارت به خودم میفته...زود باش برو برقصصص-

هوسوک به هوا چشم غره رفت و بلند شد

نامجون با تعجب:"هوسوککک؟؟؟توامممم؟"

هوسوک آروم خندید و کنار جونگ کوک و جیمین ایستاد و شروع کرد به رقصیدن
حرکات هر سه هماهنگ شده بود و برای بیننده جالب بود

"منم کم کم داره خوشم میاد با این که آهنگ خیلی مسخرست"
سوکجین با خنده گفت

"منم همینطور"
تهیونگ گفت و بلند شد

سوکجین هم همراهش بلند شد

نامجون و یونگی پوکر به هم زل زده بودن
آخرش هم بلند شدن هردو تا برقصن

"ولیییی...هنوز تمرینای خودمون مونده بودددد"
نامجون درحالی که تلاش میکرد عین بقیه برقصه گفت

یونگی که بیخیال دنیا هر حرکتی دلش میخواد میزد

جونگ کوک و جیمین با یه لبخند خبیث به هم خیره بودن چون تونسته بودن همه رو بیارن برقصن.. حتی یونگی با این که حرکات شل و ول دیگه ای میزد.



"بسه دیگه..گمشید بیاید بریم"
جونگ کوک با پرویی گفت

"بی ادب تو مکنه ای..اینجوری با هیونگات حرف نزن"
سوکجین با اخم گفت

"خیلی خب خیلی خب.."
جونگ کوک چشماشو چرخوند و گفت

-هی دارلینگ...شماره میدی؟-
نویسنده به هوسوک گفت

'شات عاپ..به هیچ کس شماره نمیدم'

-من چییی؟-
نویسنده با حالت مظلومی گفت و دل هوسوک اصلا نسوخت چون نویسنده شبیه شتر درحال زایمان شد صداش.

'بای بای هانی'
هوسوک با پوزخند گفت و رفت

تهیونگ پوکر به خود درگیری های هوسوک خیره بود:"چشه این؟"

جونگ کوک درحالی که قهقهه میزد:"نویسنده هر بار میخواد مخشو بزنه ولی میرینه..بلد نیست یکم کیوت باشه"

"مگه نویسنده دختره؟"
تهیونگ گفت و جونگ کوک خندش متوقف شد
به افق خیره شد
نویسنده هم به افق خیره بود

-عزیزم بهش فکر نکن...برو دوست پسرتو بکن...بهش فکر نکن-
نویسنده با بغض گفت و زد زیر گریه

جونگ کوک هنوز به افق خیره بود
"وی هیونگ..پاشو بریم اینجا جای ما نیست"
کوک گفت و بلند شد تا بره






‌***

بابا:
جونگ کوکی؟پسرم؟چندین وقته ندیدمت..دلمون برات تنگ شده.

بابا:
جونگ کوک؟

بابا:
بیا تمومش کنیم این قهرو...ما مشکی با گی بودنت نداریم.‌‌..

جونگ کوک:
چرا باید اعتماد کنم که قرار نیست اذیتم کنید؟

بابا:
کل عمرت با ما بودی کوک..مارو می‌شناسی

جونگ کوک:
چون میشناسم میپرسم

بابا:
جونگ کوک...

جونگ کوک:
بخاطر پول میخواید برگردم؟؟؟!!

بابا:
چی؟نه!

جونگ کوک:
فعلا نه...یا...ثابت کنید

بابا:
ولی...چطور؟؟

جونگ کوک:
نمی‌دونم











مارک:
ج و ن گ ک و ک(جونگ کوک)

جونگو:
ب ل ه (بله)

مارک:
چ ه خ ب ر(چه خبر)

جونگو:
س ل ا م ت ی(سلامتی)

مارک:
گ و د(گود)

جونگو:
چ ر ا ا ی ن ج و ر ی ص ح ب ت م ی ک ن ی م؟(چرا اینجوری صحبت میکنیم؟)

مارک:
چ و ن ب ی ک ا ر ی م(چون بی کاریم)

جونگو:
م ی د و ن م(می‌دونم)

مارک:
بسه دیگه...خب...حوصلم سر رفته

جونگو:
دوست پسرت کجاست پس؟

مارک:
رفته بیرون

جونگو:
تنها؟نچ نچ

مارک:
آره..زیاد همو نمی‌شناسیم..باید بیشتر حرف بزنم باهاش

جونگو:
آره..باید انجامش بدی








‌***

‌ناشناس:
هی دارلینگ

هوسوک:
تو کی هستی؟؟

ناشناس:
میتونی هرچی دلت خواست صدام کنی

هوسوک:
احیانا اون دختره که توی سرم حرف میزنه..نیستی..؟

ناشناس:
درستههههه...آرررهههه

هوسوک:
خب پس میرم بلاک کنم

ناشناس:
نههههههه

‌'ناشناس←دختره ی روانی'

‌دختره ی روانی:
هوسوکییی~

هوسوک:
سسانگ فن ها هم انقدر چندش بازی در نمیارن😐

دختره ی روانی:
سوکی~...بزار با هم آشنا بشیم^^

هوسوک:
بای بای

دختره ی روانی:
هووووسوووووک شییییی

هوسوک:
کوفت... گمشو-_-

دختره ی روانی:
من...همه...جا...هستم*با لحن ترسناک بخون*

هوسوک:
خیلی خب...به درک...بای

دختره ی روانی:
همون جور که سیوم کردی... روانیم۱:

هوسوک:
برگام 🍃🍃🍃🍃.

دختره ی روانی:
ها ها😐🍃

هوسوک:
بای

دختره ی روانی:
بای بای سوکی~








‌***

‌هانا سمت همسرش رفت:"جونگ سوک؟چیشد؟جونگ کوک جواب داد؟"

جونگ سوک آهی کشید:"آره..ولی هنوز دلخوره"

هانا هم آهی کشید
هردو از رفتاری که با پسرشون داشتن پشیمون بودن

"چیکار کنیم؟"
هانا پرسید

جونگ سوک لبشو گاز گرفت:"نمی‌دونم...ولی...بریم نیویورک؟"

هانا چشماش گرد شد:"چی میگی؟بلیط نداریم که"

جونگ سوک لبشو گزید:"داریم راستش...خریده بودم"

چشمای هانا بازم گرد شد:"چی؟!...پولشو از کجا آوردی؟؟"

"یکم قرض کردم...و...داداشم و خانوادش هم میان"

"اوه...پس..کِی میریم نیویورک؟"

"فردا!"

هانا خوشحال شد.
اولین بار بود بعد ازدواجش میخواست از کشور خارج بشه.
قبل ازدواجش هم خانواده ی پولداری داشت ولی بخاطر پاپوشی که براش گزاشته بودن از خانواده طرد شد.

"عالیه... اما..بلیط برای هواپیما؟"
پرسید

"نگرانش نباش...جونگی پولشو میده"
جونگی برادرش بود یا همون عموی جونگ کوک








***
سلام سلام
صدتا سلام
همگی سلام
زندگی سلام

خب..اهم‌...دارن میرن نیویورک دیدن کنسرت پسرشون نینینینی..

لاویوال💕

مراقب خودتون باشید کرونا نگیرید😔😂💕

繼續閱讀

You'll Also Like

68.2K 11.2K 21
تهیونگ با تمام وجودش از الفا ها متنفره، اون میدونه که هیچوقت قراره نیست به یکی از اونا اجازه بده تا جفتش بشه. از طرفی تهیونگ عاشق بچه هاست و دلش میخو...
38.8K 6.3K 19
فصل دوم " محدود به افتخار " هیچ‌کس انتظار نداشت عاشق هم بشند. وقتی جونگکوک به ازدواج الفایی مثل تهیونگ دراومد، همه مطمئن بودند گُرگ خون خالص تهیونگ ا...
64.5K 6.6K 29
"آتش جهنم در برابر خشمِ انتقام زانو میزنه" چی میشه اگه جئون نامجون رئیس یکی از باند‌های مافیای ایتالیا پسرش جئون جونگکوک رو توی شرطبندی به کیم سئوکجی...
190K 31K 41
When The Stars Appear وقتی ستاره ها ظاهر شدند (فصل اول) -تمام شده- - این گستاخیه اگه بگم دوست دارم با ولیعهد یک رابطه ی عجیب رو شروع کنم؟ + چه رابط...