My Guide | TaeJin

By imCalic_o

64K 10.3K 3.6K

سوکجین و برادرش جیمین، برای پخش نشدن ماجرای تصادف گروه معروف بنگتن اجبارا برای معالجه وارد خوابگاه شون میشن... More

معجزه.
یک مشکل بزرگ.
سوکجین هیونگ اینجاست.
P 5 - RESCUE -
6 -GETTING THE KNOW -
P 7 - REGRET -
P A R T 8 - SORRY -
P A R T 9 - SHT! -
P A R T 10 - START A NEW LIFE -
P A R T 11 - WHERE AM I?! -
P A R T 12 - FAMILY -
P A R T 13 - RED EARS -
P A R T 14 - DISTRESS -
P A R T 15 - LETTER -
P A R T 16 - I LOVE HIM -
P A R T 17 - BEST PIANIST -
P A R T 18 - PLEASE LOVE ME,LOVE YOU -
P A R T 19 - PLEASE LOVE ME,LOVE YOU [2] -
P A R T 20 - SONG MATCH -
P A R T 21- I'M YOUR GUIDE -
P A R T 22 - Strawberry -
P A R T 23 - Because Of You -
P A R T 24 - Return The Necklace -
P A R T 25 - Hard Life -
P A R T 26 - Dilemma -
P A R T 27 - JACKSON WANG -
P A R T 28 - LOST COUSIN -
P A R T 29 - The Last Attempt -
P A R T 30 -Stay With Me-
P A R T 31 - MR.KIM -
P A R T 32 - Positive +
P A R T 33 - WATER -
P A R T 34 - After 27 Years ago -
P A R T 35 - Grand Father -
P A R T 36 - Trust -
P A R T 37 - With You -
P A R T 38 - 🐹🍓 -
P A R T 39 - Confused -
P A R T 40 - End Of With ME & YOU ♡+
- After Story -

تصادف.

2.2K 330 35
By imCalic_o

چشم هاش رو محکم روی هم فشار داد تا به جونگ کوک بخاطر صدای عجیبی که از دهنش درمیاورد، حمله نکنه!
در آخر با افزایش یافتن میزان صدا، نفسش رو عمیق بیرون داد و چشم غره ای به کوچکترین شون رفت.
چه انتظاری داشت؟ صدا ها بیش تر شد و اونجا بود که صدای یونگیِ چشم بسته دراومد.
-"نمیخوای بس کنی؟ دارم مزاحم آرامشم میشی جئون "

جونگ لحظه ای مکث کرد، اما بعد با حالت رپ مانندی به سرعت تق تق های متوالی ردیف کرد و در عرض ده ثانیه بعد از کارش ساکت شد.
تهیونگ فقط میتونست پسر کوچکتر رو تو یک کلمه توصیف کنه: "لجباز"
یونگی چند لحظه ای نگاه خسته اش رو به جونگ کوک داد و پسر در مقابل فقط لبخندی بهش تحویل داد که دندون های خرگوشیش به وضوح نمایان شده باشه.

یونگی نگاهش رو از جونگ کوک گرفت و به هوسوکی داد که با پاهایی که تو هوا تاب داده می شدن، خودش رو مشغول گشتن توی تلفن همراهش کرده بود.
-"تهیونگ؟"
+"بله؟"
-"هیونگ بهت افتخار میکنه، حالا پاشو برو و ببین نامجون کدوم گوری غیبش زده"

تهیونگ فقط تونست چند لحظه ای دهنش رو باز و بسته کنه و مطمئن بشه صدایی ازش خارج نمیشه!
قبل از اینکه بخواد اقدامی بکنه، هوسوک در حالی که سرش تو گوشیش بود اون هارو مخاطب قرار داد.
-"نامجون گفت چند لحظه میره بیرون استادیو تا صدای اون یارویی که باهاش حرف میزنه، قطع و وصل نشه"
یونگی آه کشید و سرش رو به عقب پرتاب کرد.
-"باورم نمیشه بخاطر بی عرضگی چند نفر الان بالای کوه موندیم، چطور یادشون رفته به راننده ها بگن با هم هماهنگ باشن؟"

تهیونگ کلافه بازدمش رو خارج کرد و برنامه ی امروزشون رو مطابق عادت مرور کرد.
اون ها از شش صبح، همگی برای ضبط یک برنامه تلویزیونی اومده بودن به کوه و تا یک ساعت پیش هم فیلمبرداری شون ادامه داشت. الان ساعت دوازده شب بود و تهیونگ میتونست خستگی خودش و اعضا رو به راحتی حس کنه، مخصوصا اینکه واقعا انرژی و حوصله نامجون رو برای سر و کله زدن با بی مسئولیت ها تحسین می کرد!

تو یک اتاق انتظار نشسته بودن و کوک سر و ته روی مبل دراز نشسته بود. سرش رو به پایین بود و از شدت خون رسانی زیاد قرمز شده بود. جونگ کوک همیشه بهترین تفریح برای تهیونگ بود. اذیت کردن، صحبت کردن، وقت گذروندن و هر کاری که تهیونگ با جونگ کوک انجام می داد باعث می شد پسر از گذروندن اون لحظات لذت ببره!
برای همین هم برگشت و نگاهش رو پسر کوچکتر متمرکز کرد
+"نمیگی سر و ته شدی خون زیاد به مغزت می رسه، بعد میمونی رو دستمون؟ "

-"چطور کیم؟ طاقت از دست دادن من و نداری؟"
+"طاقت گریه ی طرفدارامون و ندارم."
-"تحت تاثیر قرار گرفتم. ولی متاسفم، مثل صد ها هزاران بار قبل نمیتونم بهت گوش بدم!"
در آخر نیشخندی حواله ی قیافه ی خنثی تهیونگ کرد و با قدرت بیشتری پاهاش رو توی هوا تکون داد.

هوسوک ناگهان تکخندی یهویی زد و توی اون سکوت تونست توجه هارو به خودش جلب کنه
-"چی شده هیونگ؟ دوست دختر نداشتت برات ابراز نگرانی کرده؟"
جونگ کوک از حالتش دراومد و به صورت چهار زانو نشسته رو مبل خطاب به هوسوک گفت.
هوسوک سری تکون داد و در حالی که میخواست خودش رو کنترل کنه جواب داد.
-"توییتر انقدر محتوای مفیدی درباره ی کاپل قشنگمون داره که بخوام بابت گفتن دوست دختر نداشتم، بهت هیچی نگم! "

وقتی همه متعجب بهش خیره شدن، سنگینی نگاهشون بالاخره پسر رو وادار به خوندن تیتر کرد
-"کاپل معروف بنگتن، رتبه ی یک ترند توییتر. کیم تهیونگ و جئون جانگ کوک دو عضو گروه بی تی اس در حالی توجه هارو به خودشون جلب کردن که تنها با یک نگاه، میتونن نام کاپلی خودشون یعنی «ویکوک» رو هشتگ ترند اول توییتر کنند."
هوسوک رو برگردون و نیشخندی به قیافه ی خنثی و شاید توهَم رفته ی دو پسر زد
-"عکسشم، عکس برنامه یک هفته پیشِ که تهیونگ با چشم های ستاره ای و یک لبخند عمیـق به جونگ کوک خیره شده!"

عکس رو نشون پسرا داد. تهیونگ فکر کرد اون لحظه فقط ادامه ی خاطره ای که جونگ کوک مشغول صحبت کردن درباره اش بود رو میدونست و قطعا لبخندش فقط به خاطر همون بود!
قبل از اینکه بخواد چیزی بگه، جونگ کوک صداش در اومد.
-"صبر کنین صبر کنین. ویکوک؟ الان یعنی اون تاپه؟"

تهیونگ خنده اش رو از لحن اعتراض آمیز جونگ کوک، انگار که داره درباره ی از دست دادن یک جایزه ی بزرگ توی یک مسابقه بین المللی اعتراض میکنه، خورد و نیشخندی رو جایگزین کرد.
+"چرا که نه بیبی! نکنه دلت برای خوابیدن زیرم تنگ شده؟"
جونگ کوک بدون مکث انگشت وسطش رو بالا اورد و کوسن زرشکی زیرش رو مستقیم سمت تهیونگ پرتاب کرد

+"آخ! برای اینکار تنبیه میشی بیبی! "
تهیونگ ایندفعه نتونست جلوی خنده اش رو از حرف هاش و عکس العمل جونگ کوک بگیره.
-"کیم تهیونگ! امشب یک طوری میکنمت که صدای ناله هات اونقدر بره بالا که کلِ سطح شهر رو با اسم «کوکوی» پر کنن!"

هوسوک در حالی که از حرکات جونگ کوک تقریبا داشت قهقه میزد، از جاش بلند شد و یکم چیپس از روی میز برداشت.
-"من نمیفهمم..چه علاقه ای دارن ثابت کنن ماهارو هر شب باهم رو تخت ببینن؟"
+"میدونی هیونگ؟ این از جذابیت بیش از حدِ منه!"
-"آره خیلی کردنی به نظر میرسی."

تهیونگ کوسنی که جونگ کوک سمتش پرت کرده بود رو برداشت و متقابلا اونو سمتش پرتاب کرد
+"اشکال نداره. اجازه میدم بهم حسودی کنی و خودت رو خالی کنی کوک، اما سعی کن از هیونگ الگو بگیری عزیزــ... "
قبل از اینکه بتونه جمله اش رو کامل کنه، نامجون داخل شد و بعد از اینکه دستی توی موهاش کشید، ما رو مخاطب قرار داد:
-"ون پایینِ کوهه، بلند شین جمع کنین داره میاد."
-"بالاخره..خسته نباشی نامجون"
نامجون سری برای یونگی تکون داد و کاپشن آبی رنگش رو برداشت.

با دیدن نور ماشین از توی پنجره، همگی کوله هاشون رو روی دوششون انداختن و سریع از اتاق استراحت خارج شدن.
سمت ون حرکت کردن و بعد از اینکه همگی نشستن، جونگ کوک گوشیش رو دراورد و سلفی که میدونست طرفداراشون باهاش دیوونه میشن انداخت.
نامجون با دیدن اینکه راننده حرکتی نمیکنه، برگشت و ضربه ی آرومی به شونه اش زد.
-"آقا؟ حرکت نمیکنید؟"

راننده طوری که انگار کنار گوشش بمب منفجر بشه، از جاش پرید و در حالی که دستش رو سمت دکمه روشن شدن ماشین می برد، زمزمه کرد
-"بله.. آه متاسفم چشم. "
ماشین رو روشن و با سرعت پایینی شروع به حرکت کرد.

ترس بدی توی تک تک سلول های پسرا شروع به حرکت کرد. راننده حواس پرت بود و سردرگم؛ و این برای پایین اومدن از مسیر پر پیچ و خم کوه اون هم توی اون ساعت از شب دلیل خوبی برای ترسیدن بود!
دست جونگ کوک روی دست تهیونگ نشست و وقتی تهیونگ نگاهش کرد، نیم نگاهی به راننده انداختن. همون موقعه بود که یونگی پیشقدم شدم
-"حالتون خوبه؟"
-"خوبم خوبم آقای مین. متاسفم اگه نگرانتـ..."

و هیچ کدوم از پسرا دیگه نتونستن ادامه ی جمله ی رو بشنون!

Continue Reading

You'll Also Like

96.1K 13.9K 53
کاپل اصلی: ویمین [ اسنوکر در فرهنگ لغت انگلستان به معنی زیرک، مارموز و... هست و معنی آن در بازی بیلیارد پنهان کردن، از دسترس دور کردن، سد کردن و ماسک...
2.9K 560 34
داستان در مورد پارک جیمین ۲۱ سالست که برای شروع دانشگاه و یه زندگی جدید میره سئول و یونگی که داره عشق اولش رو تجربه میکنه ..
14.6K 4.1K 25
سال ۱۹۴۲ ...یک سال از اون فاجعه که باعث مرگ معشوقه اش شد گذشت.. این خبر که چانیول با دستای خودش معشوقه اش و کشته توی کل شهر پیچید و چانیول و تبدیل به...
1K 170 12
شبی بی ماه! ___________________________ kookmin , namgi , kookgi omegavers , history , love story , mpreg , Happy end ____________________________ ر...