🌱 Sexual harassment_VKOOK🌱

بواسطة Sonya_vkooker

1.2M 194K 34.4K

[مزاحم سکسی] کیم تهیونگ..آیدل معروف و عضو بوی بند بزرگ بی تی اس...شبا چیکار میکنه؟🦋 درسته اون یه منحرفه.. جو... المزيد

1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
11
12
13
14
15
16
17
18
19
20
21
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31
32
33
34
35
36
37
38
39
40
41
42
43
44
45
46
47
48
49
50
51
52
53
54
55
56
57
58
59
60
61
62
63
64
65
66
67
68
69
70
71
72
73
74
75
76
77
78
79
Stop
80
81
82
83
84
85
86
87
88
89
90
91
92
93
94
95
96
97
98
99
100
101
102
103
104
105
106
107
108
109
110
111
112
113
114
115
116
117
118
120
121
122
123
124
125
126
127
128
129
130
131
132
133
134
135
136
137
138
139
140
141
142
143
144
145
146
147
148
149
150
151
152
153
154
155
156
157
LAST PART

119

6.1K 791 347
بواسطة Sonya_vkooker

"وات د هل؟حداقل میزاشتن یه هفته بگذره بعد"
نامجون داد زد

اون تلفن ها زیاد شده بودن و تصمیم داشتن خط جونگ کوک رو عوض کنن
به هر حال مشکلی هم نبود
این چیزای عادی توی زندگی یه آیدل بود‌

تهیونگ چنگی به موهاش زد:"ازشون متنفرم..د فضولای عوضی...به زندگی فاکی ما چیکار دارن آخه"

"موافقم..خدااا...آخه یعنی چی؟تهدید که شب میکشیمت؟یا 'اگه به تهیونگ اوپا نزدیک بشی جسدت رو جلوی همه میندازم'؟"
جیمین غر زد

"اونا خیلی احمقن"
جونگ کوک زمزمه کرد
حتی وقتی آیدل نبود هم از سسانگ فن ها بدش میومد.
چون باعث میشدن آیدلش اذیت بشه.

الان که آیدل شده ‌بود خیلی بیشتر ‌ از ‌ اونا ‌ بدش میومد.

"ولشون کنید هیچ غلطی نمیکنن...بیاین با یونگی شام درست کردیم...البته اون فقط پیاز خورد کرد همش با من بود‌"
سوکجین گفت و یونگی چشم غره رفت:
"همینی که هست...باید کلاهتو بندازی هوا همین کار هم کردم"

جونگ کوک ریز خندید

"بیخیالش...یونگی بعد شام بیا بریم سینگل جدید رو تموم کنیم آخر هفته پخش میکنیم"
هوسوک گفت و یونگی سر تکون داد

"حتما"

***

"جونگ کوکی؟"
تهیونگ زمزمه وار پسر تو بغلش رو صدا زد

"بله؟"
جونگ کوک با گیجی بین خواب و بیداری گفت

"گشنمه"
تهیونگ عین بچه های تخس که مادرشون رو صدا میکنن بگن گشنه ان،گفت.

جونگ کوک یکی از چشماش به زور باز بود:"خب الان چیکار کنم؟"
با صدای بم شده اش گفت

تهیونگ لباشو آویزون کرد:"من آشپزی بلد نیستم و از شام هم چیزی نمونده میشه بیای یه چیزی برام درست کنی؟!"

جونگ کوک که خوابش پریده بود آهی کشید:"خیله خب‌‌‌...برو اونور تر"
وقتی تهیونگ کمی عقب رفت بلند شد از روی تخت

تهیونگ گوشیش رو برداشت و فلش موبایلش رو روشن کرد و توی راه رو انداخت تا سمت آشپز خونه برن.

ساعت 3 صبح بود
به اوپن تکیه داد و وارد ویورس شد

جونگ کوک در کابینت رو باز کرد و بسته ی نودل رو برداشت
مغزش نمی‌کشید چیز درست حسابی ای درست کنه.

در یخچال رو باز کرد و هرچی دم دستش بود که میشد ریخت توی نودلش  برداشت

خودش هم گشنه اش بود
به تهیونگ نگاه کرد و آروم پرسید:"چیکار میکنی؟"

ته لبخند زد:"هیچی...توی ویورس جواب آرمی ها رو میدم"

"آهان"
گفت و سمت گاز رفت

[جونگ کوک اوپا داری چیکار میکنی الان؟]

V:پیش منه داره برام نودل درست می‌کنه

[تهیونگ‌شی الان بیداری؟]

V:آره..من گشنمه...شما آرمی ها هم باید غذا بخورید

[سوکجینی بیداری؟جینی جینی جینی؟]

V:خوابه توی اتاقش

[جونگ کوکا با من ازدواج کن]

V:فکر نکنم قصدشو داشته باشه.


بیخیال جواب دادن به بقیه اش شد و به بیبیش که انگاری خوابش میومد نگاه کرد

"بیا بخوریم حاضر شد"
جونگ کوک با چشمای بسته گفت

"مرسی بیب"
تهیونگ تشکر کرد و نشست کنارش پشت میز توی آشپز خونه

چاپستیک رو برداشتن و شروع کردن
جونگ کوک حواسش نبود که داغه چون بین خواب و بیداری بود پس لبش رو زخم کرد
لبش زخم شد و خواب بخاطر درد از سرش پرید

تهیونگ اخم کرد و چاپستیک‌ هاشو گذاشت کنار:"شت..چرا مراقب خودت نیستی کوک؟نگاه کن چقدر لبتو زخم کردی"
غر زد و سمت کوک خم شد

جونگ کوک سر تکون داد
به هر حال خودش میدونست باید چیکار کنه
خیلی وقت ها اینجوری میشد

دقایقی بعد که سیر شدن ظرف ها رو توی سینک ظرفشویی گذاشتن و از آشپز خونه بیرون رفتن و سمت اتاقشون رفتن تا بخوابد
درسته اتاقشون

اتاق های جدا داشتن ولی تصمیم داشتن توی اتاق تهیونگ بخوابن شبا

‌***
‌‌

‌یوری لبخندی به جونگ کوک زد و جونگ کوک هم متقابلاً با لبخند جوابش رو داد

اون دختر رو به عنوان خواهرش دوست داشت
خطش عوض شده بود و خبری از هیچ زنگ و پیامی نبود
شماره اش رو فقط مارک داشت
به مارک اعتمادی رو داشت که به خانوادش نداشت
مارک مثل داداش بزرگش بود

یوری سرفه ای کرد:"کوکی... ناهار درست کردم.. میخوری؟"

جونگ کوک با شرمندگی:"آخه با تهیونگ هیونگ قراره ناهار بخورم متاسفم"

یوری لبخند بزرگی زد:"اشکالی نداره دونسنگم‌...خوش بگذره"

جونگ کوک خندید:"مرسی یویو"

یوری متعجب شد:"یویو چیه دیگه؟"

کوک خنده ی بلندی کرد:"می‌خوام از این به بعد یویو نونا صدات کنم"

یوری چشم غره رفت:"خیله خب کوکو"

خنده ی جونگ کوک خشک شد:"ک-کوکو؟"

یوری نیشخند خبیثی زد:"یویو و کوکو...جالب نیست؟!"

جونگ کوک چشم غره رفت و بعد از خداحافظی ای که با یوری کرد سمت استدیو تهیونگ رفت

تهیونگ داشت روی آهنگ سولو اش کار میکرد

درو بی اجازه باز کرد:"سلامممم ددی"

تهیونگ با ترس توی جاش پرید و عینک گرون قیمتش رو در آورد و کنارش گذاشت:"وات د فاک کوک؟ترسیدم خب"

جونگ کوک با ذوق خندید و خودشو توی بغل تهیونگ انداخت
"چی شده بیبی؟"
تهیونگ پرسید

"دارن شروع میکنن فیکشن نوشتن با من و تووو"
با ذوق گفت

تهیونگ تکخندی زد:"واسه این خوشحالی؟"

"تهکوک ترند یکه به خاطر کامنت دیشبت که گفته بودی جونگکوک پیش منه"
با خنده جواب داد

گوشیش رو از توی جیبش در آورد
بیشتر به سینه ی تهیونگ تکیه داد
"ببین"
و توییتر رو به تهیونگ نشون داد

"واو...باید بیشتر مراقب حرفامون باشیم"
ته گفت

با دیدن توییتی کوک اخم کرد
میدونست اینجوری میشه

'اون فکر کرده کیه که ساعت سه ی صبح کنار تهیونگ اوپاست؟لیسا نونا باید اونجا میبود'

آهی کشید و زد توییت بعد
همشون مثل این بودن

ترند سوم توییتر شده بود 'جونگ کوک باید از بی تی اس بره'

جونگ کوک سعی میکرد اهمیت نده
اینا عادیه...
عادی...

تهیونگ بوسه ای روی موهای سر جونگ کوک گذاشت و گفت:"اهمیت نده...مهم اینه که تهکوک ترند یکه"

"اوهوم"
کوک آروم گفت

نفس عمیقی کشید:"ولش کن..خب میخواستم برم تو واتپد"

ته هومی کشید

جونگ کوک داخل واتپد شد و توی قسمت کتاب خونه رفت.
"نگاه کن..کلی فیکشن هست..اسم این یکی ***عه...خیلی باحاله"

تهیونگ خندید:"حالا اسمات هم داشته؟"

کوک سرخ شد ولی زود خودشو جمع کرد:"این نه ولی یه بوک دیگه هست پارت اول منو میکنی:|"
با حالت پوکری گفت

تهیونگ بلند خندید

جونگ کوک با یادآوری چیزی نیشخند زد:"این یکیو خیلی دوست دارم"

تهیونگ با کنجکاوی منتظر شد
با دیدن اسمش ابرویی بالا انداخت:"اسمش **عه؟کاپلش هممم...کوکو؟کوکوی؟(kookoy)چیه کاپلش؟ما نیستیم که"

جونگ کوک نیشخند شیطانی ای زد:"کوکوی...تاپ منم باتم تویی"

لحظه ای سکوت شد
هیچ حرفی زده نمیشد
"تو..تو منو بکنی؟"
تهیونگ با چشمای درشت شده پرسید

"یس بیبی"
و به سینه ی تهیونگ تکیه کرد

"وات د هل؟تو همین الان عین یه بیبی توی بغل من نشستی...بعد...تو...من..وات د هل؟نمیشه اصلا..تو مخم نمیره..چی توی تو دیدن تاپ خطابت کردن؟"
تهیونگ غر زد

"هی بیبی...ژانرش رو دیدی؟ازدواج اجباری و بی دی اس ام..فول اسمات"
جونگ کوک با نیشخند گفت

چشمای گرد تهیونگ رو دید و ادامه داد:"توی این فیک این بیبی لعنتی ای...چرا تو زیر من نمیری؟"
با لحن محکمی گفت

تهیونگ ترسید
(دلتون برای این پرانتز تنگ شده بود؟پشماش ریخت)

وقتی قیافه ی تهیونگ رو دید خندید:"شوخی کردم"
و خم شد لبای تهیونگ رو ببوسه
دستشو روی کمربند تهیونگ گذاشت
همون موقع در باز شد و جیغ هوسوک هوا رفت:"چشمای پاکمو بفاک دادید... لعنت بهتووووون!"

جونگ کوک روی زمین افتاد و تهیونگ هم با شوک به هوسوک خیره شد






‌***
سلام
هق خب
آره..کوکوی😂🍺

لاو یو❤

پ.ن:من درحال تلاش برای شکست دادن گشادی هستم..پس پارت بعد هم بخونید=^




واصل القراءة

ستعجبك أيضاً

168K 36.3K 48
چه توی بزرگ ترین دانشگاهِ هنرهای موسیقاییِ جولیارد ، چه توی هر دانشگاهِ کوفتی دیگه ای ، عشق بین یک هنرجو و استاد غیر قانونیه! ولی خب...سرنوشتِ تخمیه...
35.1K 5.6K 16
خلاصه: خودت بخون قول میدم سورپرایز شی :) کاپل:ویکوک ، یونمین ، نامجین ژانر:اسمات،ومپایر،رومنس، سافت ، آمپرگ ,لیتل بوی زمان آپ : نامشخص⭐
81.2K 9.6K 9
"FULL | کـامل شـده" "فقط یک بوسه کافیه تا عاشق من بشی !" "عآشقت شدم " ژانر : دراما - اسمات - رازآلود ♕ Best Ranking : 1 #Vkook 1 #Persian 1 #Farsi...
467K 75.9K 62
کاپل اصلی: ویکوک. کاپل فرعی: سپ«یونگی تاپ» و ناممین. خلاصه: تهیونگ پادشاه کره جنوبیه و ده سالی هست که دنبال جفت حقیقیشه... چی میشه که وقتی با یونگی،...