🌱 Sexual harassment_VKOOK🌱

By Sonya_vkooker

1.2M 194K 34.4K

[مزاحم سکسی] کیم تهیونگ..آیدل معروف و عضو بوی بند بزرگ بی تی اس...شبا چیکار میکنه؟🦋 درسته اون یه منحرفه.. جو... More

1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
11
12
13
14
15
16
17
18
19
20
21
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31
32
33
34
35
36
37
38
39
40
41
42
43
44
45
46
47
48
49
50
51
52
53
54
55
56
57
58
59
60
61
62
63
64
65
66
67
68
69
70
71
72
73
74
75
76
77
78
79
Stop
80
81
82
83
84
85
86
87
88
89
90
91
92
93
94
95
96
97
98
99
100
101
102
103
104
105
106
107
109
110
111
112
113
114
115
116
117
118
119
120
121
122
123
124
125
126
127
128
129
130
131
132
133
134
135
136
137
138
139
140
141
142
143
144
145
146
147
148
149
150
151
152
153
154
155
156
157
LAST PART

108

6.3K 742 246
By Sonya_vkooker

به بقیه نگاه کرد که داشتن حرف میزدن
راستش بقیه وقتی دیدنش همراه تهیونگ اصلا تعجب نکردن.

ولی سجین اخم داشت.
حتما با خودش فکر میکرد اون پسر اومده که فقط از تهیونگ پول بگیره و وسایل براش بخره.
ولی خب نه.

جیمین حرف زد:"هیونگ این دفعه گوشیامون چین؟"

سجین لبشو گزید:"آیفون"

ادامه داد:"و به درخواست تهیونگ یکیم برای کوک گرفتم"
با بی حوصلگی گفت.

کوک با چشمای درشت برای ذوقش و لبایی که روشون لبخند بود داشت به سجین نگاه میکرد
این واکنش برای تهیونگ خیلی کیوت بود و ریز خندید.

کوک با همون صورت برگشت طرف تهیونگ و بی توجه به بقیه پرید روش و محکم بغلش کرد:"مرسی مرسی مرسی مرسی خیلی خیلی ممنونمممممم ته تهههههه"

تهیونگ خندید و با خودش فکر کرد:'اگه هر دفعه اینجوری ذوق می‌کنه دوست دارم همه چی براش بخرم'

"خواهش میکنم بانی"
و گونه اش رو وقتی سجین خم شد تا جعبه ها رو برداره بوسید.
سجین هنوز نمیدونست به هر حال

سوکجین با چشمای قلبی به اونا نگاه میکرد و آروم توی گوش نامجون گفت:"واییی نامی..اونا خیلی به هم میانننن"

نامجون با لبخند تایید کرد و بعدش با فکری که توی ذهنش اومد خندید و توی گوش جین گفت:"حس پدرایی رو دارم که پسرشون زن گرفته"

جین هم شروع کرد به خندیدن(شیشه پاک کنی*-*)

هوسوک 'آه'ـی کشید و زمزمه کرد:"امان از سینگلی"

کوک وقتی جعبه ی کوچیک دستش اومد چشماش ستاره بارون شد

صدای های ناجوری از روی ذوق درمی‌آورد که همه رو به خنده مینداخت.

وقتی جعبه گشایی رو تموم کرد با چشمای گرد به گوشی توی دستش نگاه کرد
بعدش همون جوری به تهیونگ نگاه کرد
سجین بعد دادن جعبه ها رفته بود بیرون اتاق و خب.
آره
کوک پرید روی تهیونگ و لباشو محکم بوسید

هوسوک صورتش رو جمع کرد:"بس کنیـــد..همتون رل دارین همش جلوی من ماچ بوسه..اه..برید یه جا دیگه"

با این حرفش همه خندیدن بجز تهکوک که هنوز داشتن همو میبوسیدن



______________________________________________
ددی ته:گوشی جدیدت خوبه؟

بیبی:مگه میشه بد باشه؟:)))

بیبی:مرسییییییی❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️

ددی ته:آروم باش بیب..لیاقت تو بیشتر از یه گوشیه;)

بیبی:زندگی قبلیم چه کار درستی انجام دادم که خدا تورو بهم داد؟:))))

بیبی:یه کشور رو نجات دادم؟:)

بیبی:خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی در حدی که نمیشه توی کلمات نشونش داد دوست دارممممم

ددی ته:کیوتتتتت

ددی ته:من بیشتر دوست دارممممم

بیبی:میرم عر بزنم...قلب من طاقت نداره.

ددی ته:برو برو👐🏼😂

بیبی:د-و-س-ت د-ا-ر-م د-د-ی

ددی ته:ددی؟

ددی ته:منم دوست دارم خوشگل ددی=›

بیبی:میرم خودکشی:)

_____________________________________________
مارک:هی هی هی هی

مارک:هی هی هی هی

جونگو:مارکککککککککککککک

مارک:کوک؟؟خودتی؟؟گوشیت رو پس دادن؟!

جونگو:آرههههههه مارک هیونگگگگگ

مارک:کوککککککککک

جونگو:مارکککککککککک

مارک:کوکککککککککککک

جونگو: مارکککککککککک

مارک:کوکککککککککککک

جونگو:بسه دیگه:|

مارک:خیله خب...راستی از مادر پدرت بدم میاد-_-

جونگو: حق داری:/

مارک:ولش کن...خب چه خبرا؟

جونگو: مارکککککککککک..دوست پسرم برام گوشی جدید خریدهععععع

مارک:آخرین بار اومدی گفتی بهت خیانت کرده الان میای میگی گوشی جدید برات خریده؟=|

جونگو:هیح اونو ولش کن...واییی.

مارک: اون یه شوگر ددی کامله:)

جونگو:واقعا هست ولی اون پیر نیستتت:›

مارک:من میرم سرکار..فعلا

جونگو:بای بای^~^

***
بازم سلام=›

هیچی فقط اومدم بگم یه شوگر ددی بهم بدید بای🙂

برای منم گوشی جدید بخرید

منم میخام

من چی پس؟؟

لاو یو💗💗💗

پ.ن:هق هق هیچی دیگه باید تا فردا🤭

Continue Reading

You'll Also Like

81.2K 9.6K 9
"FULL | کـامل شـده" "فقط یک بوسه کافیه تا عاشق من بشی !" "عآشقت شدم " ژانر : دراما - اسمات - رازآلود ♕ Best Ranking : 1 #Vkook 1 #Persian 1 #Farsi...
601K 79.6K 29
داستان درباره ی دنیاییه ک توش هایبرید ها(دو رگه ی حیوان و انسان) توش ب عنوان ی نژاد دسته پایین زندگی میکنن که ادم ها ازشون معمولا به عنوان خدمتکار و...
571K 87.7K 52
[completed] خلاصه: این ازدواج اجباری برای جونگ کوک، اونم توی کشور هموفوبیکی مثل کره سم بود. نمیدونست چطوری از اون موقعیت فرار کنه. نمیدونست چطور شجاع...
168K 36.3K 48
چه توی بزرگ ترین دانشگاهِ هنرهای موسیقاییِ جولیارد ، چه توی هر دانشگاهِ کوفتی دیگه ای ، عشق بین یک هنرجو و استاد غیر قانونیه! ولی خب...سرنوشتِ تخمیه...