🌱 Sexual harassment_VKOOK🌱

Por Sonya_vkooker

1.2M 194K 34.4K

[مزاحم سکسی] کیم تهیونگ..آیدل معروف و عضو بوی بند بزرگ بی تی اس...شبا چیکار میکنه؟🦋 درسته اون یه منحرفه.. جو... Más

1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
11
12
13
14
15
16
17
18
19
20
21
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31
32
33
34
35
36
37
38
39
40
41
42
43
44
45
46
47
48
49
50
51
52
53
54
55
56
57
58
59
60
61
62
63
64
65
66
67
68
69
70
71
72
73
75
76
77
78
79
Stop
80
81
82
83
84
85
86
87
88
89
90
91
92
93
94
95
96
97
98
99
100
101
102
103
104
105
106
107
108
109
110
111
112
113
114
115
116
117
118
119
120
121
122
123
124
125
126
127
128
129
130
131
132
133
134
135
136
137
138
139
140
141
142
143
144
145
146
147
148
149
150
151
152
153
154
155
156
157
LAST PART

74

8.1K 1.2K 80
Por Sonya_vkooker

توی اتاق نشسته بود و به چند ساعت پیش فکر میکرد

حتی جرعت نداشت از اتاق بره بیرون

نمیدونست صدای ناله هاشو شنیدن یا نه

یه کوچولو درد داشت ولی اونم با حموم رفتنش خوب شد

رو تختی هم باید مینداخت لباسشویی.
خیلی نامحسوس.
شایدم باید بعدا مینداخت؟
تصمیم گرفت اون ملافه ی سفید رو بزاره کنار و بعدا بشوره.

حتی جرعت نداشت سمت تهیونگ بره.

حس میکرد داره از خجالت میمیره.

صدایی از بیرون نمیومد
ساعت شیش عصر بود و اون میخواست بره قدم بزنه.

لباساشو با یه هودی مشکی گشاد و شلوار جین مشکی عوض کرد.

اینا رو میپوشید حس بهتری داشت تا لباسای رنگی رنگی.

'آه'ـــی کشید و از اتاق بیرون رفت.

کسی اهمیت نداد و به نظر می‌رسید کسی نشنیده باشه.

خب این فکر اون بود چون نمیدونست هیونمین یه چیزایی شنیده.

هیونمین با پوزخند داشت نگاهش میکرد و این باعث لرزش بدن کوک میشد.

"من..میرم قدم بزنم"
کوک آروم اعلام کرد و رفت سمت در.
کسی اهمیت نداد.

بوت های مشکیشو پوشید .
در خونه رو آروم باز کرد و رفت بیرون.

به خیابون نگاه کرد..ماشین ها رد میشدن..

کوک تصمیم داشت بره دیدن مینسو هیونگش..اون باید سوپرایز میشد.

____
"عشقم←ددی‌ته"
"بیبی کیوتم←بیبی"

ددی‌ته:هی بیب..خوبی؟

بیبی: سلام.. اممم..خوبم ممنون

ددی ته:خوبه..بهتری؟

بیبی:آم.. خوبم

ددی ته:چیزی شده؟

بیبی:نه نشده

ددی ته:مطمعنی؟

بیبی:فکر کنم..

ددی ته:چی شده؟؟

بیبی:خب..من.. خجالت میکشم..

ددی ته:اووه..گوکی؟واقعا؟؟بیبی از من خجالت می‌کشی؟؟

بیبی:آره..

ددی ته:اوه..خب فکر کنم باید ببینمت.

بیبی:چرا؟..

ددی ته:دلیلش رو بهت میگم..شب بیا جایی که میگم

بیبی: باشه.

ددی ته:خوبه بیبی..من برم توی جاده ایم.

بیبی:جاده ایم؟

ددی ته:من و راننده.

بیبی:آها.

ددی ته:خیلی خب..بای

بیبی:بای..

_____
لاو یو✨❤

من از وقتی اپ کردم عذاب وجدان دارم سر پارت قبل=|..
نمدونم چرا..عح

هیونمین-_-

شاید باز اپ کنممم

Seguir leyendo

También te gustarán

190K 31K 41
When The Stars Appear وقتی ستاره ها ظاهر شدند (فصل اول) -تمام شده- - این گستاخیه اگه بگم دوست دارم با ولیعهد یک رابطه ی عجیب رو شروع کنم؟ + چه رابط...
54.9K 6.8K 87
‌کاپل اصلی: تهکوک|کاپل فرعی: سپ و مخفی جونگ کوک فریاد زد و دوباره گفت +من هیچ کاری نکردم، چرا هیچکدومتون حرفامو باور نمیکنید؟ چرا نمیزارید زندگی کنم؟...
81.1K 9.6K 9
"FULL | کـامل شـده" "فقط یک بوسه کافیه تا عاشق من بشی !" "عآشقت شدم " ژانر : دراما - اسمات - رازآلود ♕ Best Ranking : 1 #Vkook 1 #Persian 1 #Farsi...
26.9K 3.9K 37
( فصل اول ) جونگکوک نگاهی به کلیسا انداخت و سرشو بالاتر برد + ناقوس سیاه؟ تاحالا ندیده بودم یک ناقوس سیاه باشه ! ... اینجا میتونه یه لوکیشن بینظیر ب...