"𝖶𝖧𝖨𝖳𝖤 𝖮𝖱𝖢𝖧𝖨𝖣"

By Kimvenus227

120K 14.1K 4.2K

خب میریم که داشته باشیم: یه پسر ۲۴ ساله و به شدت کیوت و ساده دلمون که به خاطر هوش بالاش موفق میشه موسیقی رو د... More

"0"
"1"
"2"
"3"
"4"
"5"
"6"
"7"
"8"
"9"
"10"
"11"
"12"
"13"
"14"
"15"
"16"
"17"
"18"
"19"
یکم حرف؟
"21"
"22"
"23(end)"
"𝖶𝖧𝖨𝖳𝖤 𝖮𝖱𝖢𝖧𝖨𝖣"
🥰

"20"

3.6K 417 104
By Kimvenus227

_ جئون تهیونگ به حرفم گوش بده با توام.

تهیونگ بدون توجه به حرف های جئون دست هاشو رو روی گوش هایش گذاشت و شروع کرد به بلند بلند آواز خواندن.

جئون پوف کلافه ای کشید.
مأموریتی داشت و باید به جواهر فروشی شهر سر میزد و کمی غنیمت برمیداشت ولی تهیونگ؟
اون داشت از این کار معنش میکرد...

به سمت اون پسر سرکش رفت و دستش رو کشید و به سمت خودش برشگردوند که با چشم های اشکیش مواجه شد.

_تهیونگ....
چی شده ارکیدم؟

تهیونگ هق بلندی زد و دست هاشو دو طرف صورت جونگکوک گذاشت و با کمی قدبلندی کرد لب هاشو روی لب های مردش گذاشت.

خیال میکرد که با این فکری که به سرش زده شاید مرد رو از کاری که میخواد انجام بده عقب نگه داره و شاید هم درست فکر کرده...

کوک زیر پاهای پسر رو گرفت و بلندش کرد و کمی روی دستش بالا انداختش تا فیکس بغلش بشه...

بوسه داغی رو شروع کرده بودند و نمی‌خواستن از هم دل بکنند جئون زبونش رو به دندون های پسر کشید و لحظه ای بعد زبونش رو گیر انداخت و شروع کرد به بازی کردن با اون تیکه گوشت...

پسر رو روی کاناپه فندقی رنگ دراز کرد و دستش رو به زیر تیشرت سبز رنگش خیز داد.
پسر اهی از بین لب های سرخش بیرون داد و باعث جری شدن جئون شد.

پوزخندی زد و لیسی به گردن پسر زد و همزمان که پسر رو لخت میکرد شروع کرد به حرف زدن با فندق کوچولوش.

_هومممم...زرنگ شدی جئون کوچیک
خوب بلدی چطوری کوکیت رو رام کنی...
خوشم اومد خوشم اومد...

وقتی از شر شلوار پسر خلاص شده بوسه آبداری روی رونش گذاشت و به چشم های خمارش نگاه کرد.
_ شدی یه تیکه کوچیک از کوکیت مگه نه؟

تهیونگ لبخندی زد که مدت زمان زیادی نداشت و با گاز گرفته شدن شکمش توسط جئون جیغش به هوا رفت.

+ کوکی...هیننن...اروم...
_چشم زندگیم چشم.

جئون پسر رو برگردوند و شروع کرد به کندن لباس های خودش.
وقتی مطمئن شد که تیکه پارچه مزاحمی روی بدنش نمونده به سمت پسر لختش حرکت کرد.

پاهاش رو دو طرف کمرش گذاشت و بوسه ای پشت گردنش گذاشت و دست هاش رو داخل دست های خودش قفل کرد.

_ هوممم چقدر شیرینی تو بچه...
طعم توت فرنگی میدی ریزه میزه...

تهیونگ پوزخند محوی زد و کمرش رو بالا گرفت که باعث شد بوتیش با دیک بزرگ شده جئون برخوردی داشته باشه.

جئون پوزخندی زد و اسپنک محکمی رو نثار پسرش کرد و با لبخند شرارت باری گفت:
_اوه اوه...چیزای جدید میبینم ارکیده کوچولو.

تهیونگ ناله آرومی کرد و به کاناپه چنگی زد.
جئون سرش رو خم کرد و با دندون هاش باکسر طرح دار پسرش رو درآورد و سوراخ صورتی فندقش جلوی چشمش پدیدار شد.

پوزخندی زد و فوتی روی سوراخش کرد و گازی از کناره سوراخش گرفت که باعث ناله بلند تهیونگ شد.

کناره های سوراخ پسرکش رو لیس میزد و گاز می‌گرفت.
لپ های باسنش رو توی دستش گرفته بود و میچلوند و بوسه هایی رو جفت لپ هاش میگذاشت ، ولی سوراخ پسر؟
با اون هیچ کاری نداشت...!

تهیونگ جیغی از حرص کشید و دست هاش رو روی لپ های باسنش گذاشت و از هم بازشون کرد و سوراخش رو جلوی چشم های وحشی جئون باز و بسته کرد.

+ کوکی...فین...لطفا...داری اذیتم میکنی...

جونگکوک که تحملش تموم شده بود به سوراخ پسر حمله کرد و شروع کرد به گاز گرفتن و لیسیدن اون سوراخ صورتی...

بعد از چند دقیقه از اون سوراخی که الان به قرمزی میزد دل کند و پسرش رو بر عکس کرد و یکی از پاهاش رو روی سری مبل و دیگری رو پایین مبل گذاشت و از ویوی رو به روش لذت برد.

پوزخندی زد و دیکش رو توی دستش گرفت و توفی روش انداخت و با کمی فشار دیکش رو داخل پسرش کرد و باعث جیغ بلند تهیونگ شد.

روی پسر خم شد که باعث شد دیکش داخل پسر تکونی بخوره و باعث جیغ بلندترش بشه...

در گوش پسر خم شد و زمزمه کوتاهی کرد...
_شیشش..‌
اولین بارمون نیست که پسر خوشگل جئون!
باید دیگه عادت کنی به کوکی کوچولو مگه نه؟
پسر من قویه ، پسر من مقاومه مگه نه؟

تهیونگ که اروم تر شده بود بینیش رو بالا کشید و سری به عنوان تایید تکون داد و اجازه پیشروی رو به کوکیش داد.

جئون ضربه های محکمی رو نثار سوراخ کوچیک پسرش میکرد و با هر ضربه خراش جدیدی رو روی کمرش به جا می‌گذاشت.

اهی کشید و پسرش رو در آغوش گرفت و بلند شد و به جلوی تراس حرکت کرد کمر از پرده رو کنار زد تا پسرش به بیرون دید داشته باشه.

اون نمی‌خواست کسی بدن پسرش رو ببینه فقط میخواست جو بینشون رو شهوتی تر کنه...

_میبینی ارکیدم؟میبینی اون پایین رو؟

تهیونگ آه بلندی کشید و چنگی به پرده و پنجره زد که باعث شد کمی از پنجره باز بشه...

_شیششش...پسر بد
اگر کسی بفهمه که با کوکیت کارای بد بد می‌کنی چی؟
یا اگر کسی بدن تهیونگ کوچولو رو ببینه چی فکر می‌کنه ها؟

تهیونگ هول زده دستش رو روی دهنش گذاشت و سعی کرد اه و ناله هاش رو خفه کنه.

جئون پوزخندی زد و پاهای پسر رو پایین گذاشت و پرده رو کشید و گردن پسرش رو گرفت و ضربه هاش رو محکم تر کرد و زیر گوش پسر غرید:

_ واقعا فکر کردی میزارم کسی چیزی که متعلق به منه رو ببینه؟
سخت تر اشتباهی جئون کوچولو.
تو هنوز اون روی سلطه گر من رو ندیدی تهیونگ.
و مشتاقانه منتظرم تا نشونت بدم.

تهیونگ چیزی از حرفای جئون نمیفهمید ولی فقط میدونست که باید بترسه.
از مرد مقابلش باید بدجوری بترسه.

چون اون مرد یا با خنده و شوخی حرفش رو به کرسی مینشونه و یا با اجبار و قدرت.

که جئون بیشتر از روش دوم استفاده میکرد!
ولی تهیونگ نه...
اون باید افسار جئون رو داشته باشه تا با خشم وحشتناکش رو به رو نشه...

بعد از چند ضربه جئون داخل تهیونگ خالی شد و ازش بیرون کشید و به پاهای لرزون پسرش خیره شد.

پوزخندی زد و پسر رو داخل آغوشش بلند کرد و به سمت طبقه بالا حرکت کرد.
جنگ شروع شده بود و جئون برنده این جنگ!





خب خب سلام
چون بچه های خوبی بودیم
و با درکید اینم خدمت شما:)
شب جمعه هم هست...
به به دیگه
دوستون دارم
بای بای...





Continue Reading

You'll Also Like

54K 7.1K 38
𓄸 Name: Livid Heart | قلب کبود 𓄸 Genre: Smut, romance, mafia⛓️🚫 𓄸 Main Couple: Vkook 𓄸 Age category: +21⛔ 𓄸 Writer: Jisog 𓄸 Update: Weekly on...
yukai By anayaa

Fanfiction

20.9K 2.7K 37
قرار بود یه زندگی ساده داشته باشه؛ همونی که از اول دنبالش بود اما دیدن اینکه تمام حقش، توی دست آدمای دیگه داره دست به دست می‌چرخه، انتقام و سرکشی درو...
44.9K 6.9K 20
امپراطور جئون جونگکوک به لونا خودش کیم تهیونگ علاقه ای نداره لونا که دیگه نمیتونه این شرایط رو تحمل کنه تصمیم میگیره بدنش برای همیشه ترک کنه چی میشه...
98.2K 14.7K 31
White Rose | رُز سفید من به دلیل ترسی که از تو داشتم برای قوی‌تر شدن تلاش کردم و به عنوان قوی ترین امگای پک رُز سفید شناخته شدم. ولی این کافی نبود نه...