"𝖶𝖧𝖨𝖳𝖤 𝖮𝖱𝖢𝖧𝖨𝖣"

Bởi Kimvenus227

71.6K 9.7K 3.8K

خب میریم که داشته باشیم: یه پسر ۲۴ ساله و به شدت کیوت و ساده دلمون که به خاطر هوش بالاش موفق میشه موسیقی رو د... Xem Thêm

"0"
"1"
"2"
"3"
"4"
"5"
"6"
"7"
"8"
"9"
"10"
"11"
"12"
"13"
"14"
"16"
"17"
"18"
"19"
"20"
یکم حرف؟
"21"
"22"
"23(end)"
"𝖶𝖧𝖨𝖳𝖤 𝖮𝖱𝖢𝖧𝖨𝖣"

"15"

2.5K 309 102
Bởi Kimvenus227

وقتی صدای جیغ تهیونگ بلند شد یونگی آب دهنش رو قورت داد و به طبقه بالا خیره موند.

اون دوتا داشتن سکس میکردن؟؟
اون عوضی داشت با پسر کوچولوش سکس میکرد؟؟

عصبی از جاش بلند شد که بره و یقه جئون رو بگیره و و وضعیت رو عوض کنه و خودش کوک رو بکنه ولی وسط راه یقه اش گرفتار دستی شد و به بالا کشیده شد.

با اخم به اون سنجاب که از خودش قد بلندتر و هیکلی تر بود خیره شد.
به چه جرعتی بلندش کرده بود؟

تو هوا دست و پا زد و تقلا میکرد که خودش رو از دست اون عوضی آزاد کنه ولی اون؟
اون زورش خیلی بیشتر از یونگی بود....

؛ عوضی منو بزار زمین اههه ولم کن همین حالا.

هوسوک لبخندی به چموش بازیای گربه اش زد و براید استایل بغلش کرد و به سمت در رفت و رو به نامجین گفت:
*آقایون بهتره تا وقتی که کارشون تموم میشه از اینجا رفته باشید وگرنه فکر نکنم به دست جونگکوک زنده باشید.

و به سمت ماشینش حرکت کرد تا دو کلمه با اون گربه وحشی نما صحبت کنه.

نامجون پوزخندی به جینی که به سمت در میرفت زد و دستش رو دور گردنش انداخت و در گوشش پچ زد.
&عام می‌خوام باهم صحبت کنیم.

جین عصبی چشم غره ای به نامجون رفت و کفشش رو لگد کرد.
»خفه شو تا نکردمت کیم.

نامجون پوزخندی زد و گونه جین رو طولانی بوسید و به سمت در فرار کرد.
& چشم خانوم کیم.

جین مسخ شده به روبه روش خیره شد و بعد گذشت چند ثانیه لبخندی زد و دستش رو روی گونه اش گذاشت و به دنبال نامجون افتاد.

_پسر من؟
دردونه من؟
کوچولوی من؟
نمیخوای حرف بزنی باهام ؟

تهیونگ لج کرده پشتش رو به جئون کرد و شیرتوت فرنگیش رو نوشید.

امشب قرار بود هیونگ هاش به خونشون بیان تا برای نقشه ای که دیروز نتونستن بکشن فکری کنن ولی تهیونگ؟

اون فسقلی هنوزم باهاش قهر بود و هیچ حرفی نمی‌زد.
عصبی پوفی کشید و پاشو روی پاش انداخت و چشم غره ای به تهیونگ رفت که سیلی رو تحویل گرفت!

+ پرو شدی به من چشم غره میری ارهه؟؟
دیشب کی بهت داد بدبخت؟؟؟

جونگکوک دستش رو روی گونه اش گذاشته بود و با تعجب به تهیونگ نگاه میکرد.
نمیدونست چی شد ولی خشمش فوران کرده بود و الان تهیونگ با چشم های اشکی بهش نگاه میکرد.

_ارکیدم... ببخشید نفهمیدم چی شد اصلا متوجه نشدم عصبیم کرد خوشگلم...

تهیونگ مظلوم سرش رو پایین انداخت و به جئون رو نداد و به میز مقابلش خیره شد.

نیم ساعت گذشته بود و همه دور هم جمع شده بودن و ولی صحبتی انجام نمیشد چون تهیونگ اروم یه گوشه نشسته بود و جئون نازش رو میکشید.

&عام...کوک چی شده؟

جئون با پاش لگدی به پای هیونگش زد و سعی کرد اون مرد رو خفه کنه.
_خوشگلم عروسکت کجاست هومم؟

تهیونگ نگاهی به چشم های جئون انداخت و با مظلومیت به کناره مبل اشاره کرد.
_ چرا اونجا انداختیش زندگیم؟
+از دستم افتاد...دعوام کردی ترسیدم برش دارم.

کوک لبخندی زد و به جین اشاره کرد که عروسک رو بهش بده ولی با برخورد عروسک به سرش با تعجب بهش خیره شد.

_ چته زنیکه شوهرت نکردت؟
» چیکارش کردی بچمو اینقدر مظلوم شده ها؟

تهیونگ اروم از کنار کوک لیز خورد و لنگان لنگان خودش رو به جین رسوند و کنارش نشست و بغلش کرد.

جین محکم تهیونگ رو به خودش فشار داد و زبونی برای جئون در آورد و البته این چشم های متعجب نامجون و جونگکوک بود که بهشون خیره شد.

کوک نفس عمیقی کشید تا عصبی نشه و اروم رو به تهیونگ گفت:
_ چرا رفتی اونجا؟
+ چون جین هیونگ عصبی نمیشه سرم داد نمیزنه منو نمیزنه.

جین با تعجب به کوک خیره شد و گفت:
» تو تو تهیونگو زدی؟
_ زر زر نکن بابا دلم میاد بزنمش ؟ سک...

وسط حرف زدنشون بود که با داد نامجون به سمتش برگشتن.
& دعوا رو ول کنید هوسوک و یونگی کجا پیچیدن؟

جئون ابرویی بالا انداخت و به طبقه بالا خیره موند که هوسوک و یونگی رو درحال بوسیدن همدیگه دید.

پوزخندی زد و به نامجون اشاره ای کرد .
همه به جز تهیونگ به اون دو نفر خیره شده بودند و لبخند شیطنت آمیزی داشتن.
البته که تهیونگم میخواست اون صحنه رو ببینه ولی شونه های پهن جین جلوی دیدش رو گرفته بودن.

اروم به سمت جونگکوک رفت و دستش رو روی شونه اش گذاشت و کمی قد بلندی کرد و بالاخره تونست اون دوتا رو ببینه.

جیغ ذوق زده ای زد و به چشم های جونگکوک خیره شد.
+ کوکی ببیننن بوس میکنن همو

کوک لبخندی زد و شکم تهیونگ که رو به روش بود رو بوسید.
_ اره فرشته من همو میبوسن حالا اروم باش مزاحمشون نشیم.

تهیونگ خنده ای کرد و بهشون زل زد تا اینکه با هیونگش چشم تو چشم شد و باعث شد سریع خودش رو تو بغل جئون بندازه تا از خشم هیونگش در امان باشه.

یونگی خجالت زده از هوسوک جدا شد و به سمت بقیه رفت و روی کاناپه دو نفره خودش رو ولو کرد و دستش رو روی پیشونیش گذاشت.

؛ همتون دیدن نه؟

تهیونگ خنده پر ذوقی کرد و به هیونگش نگاهی انداخت.
+ هیونگ خوب کیس میریااا شیطون بلا.

و این شیرین زبونی تهیونگ باعث خندیدن کل جمع شد.
جئون پسرش رو توی بغلش فشار داد و گردنش رو بوسید و زیر گوشش زمزمه کرد:
_ کم شیطونی کن ارکیدم گناه دارن.

تهیونگ خنده شیطونی کرد و چشم رو زمزمه کرد و به هوسوک که به طرف دسشویی می‌رفت چشم دوخت.

با تعجب به هیونگش نگاه کرد و با لب هایی که به شکل o در اومده بود گفت:
+ هیونگی فکر کنم هوسوکی به کمک نیاز داشته باشه‌.

یونگی با تعجب بهش خیره شد و چی بلندی گفت که با اشاره تهیونگ به عضوش خجالت زده از سر جاش بلند. شد و به سمت دستشویی رفت و وسط های راه شروع کرد به غرغر کردن.

؛ گفتم نرو سمت این جئون پدرسگ اونقدر باهاش وریدی اینطوری شدی دیگه من می‌دونم تو از همه مظلوم تر بودی الان ما رو نزدیکه بخوری تخم سگگگ.

به در دسشویی رسید و آروم شروع کرد به در زدن.
؛ هوسوک؟



سلام حالتون چطوره
عام
از این آرامش لذت ببرید...
نظرم یادتون نره
بای بای.

Đọc tiếp

Bạn Cũng Sẽ Thích

133K 21.4K 61
کاپل: کوکمین . . . . ژانر : عاشقانه ، مثبت هجده ، امپرگ ، امگاورس ، درام ، خانوادگی ( اس*مات مثبت ???? داره ) #kookmin: #1 #jimin: #4 # امگاورس: #۱۰...
119K 13.9K 33
"احمق تو پسرعمه منی!" "ولی هیچ پسردایی ای زبونشو تو حلق پسرعمه‌ش فرو نمی‌کنه، هیچ پسردایی لعنتی ای نمی‌تونه تو همون حرکت اول نقطه فاکینگ لذت پسرعمه‌ش...
32K 3.5K 18
• خـلاصـه: جئون جونگ‌کوک، پسری با عطر بلوبری که در کنج تنهایی‌هاش، غم رو در آغوش گرفته بود. زمان زیادی از دلباخته شدنش می‌گذشت؛ اما کیلومترها فاصله ا...
162K 24.6K 41
[Completed] "به شوهرم نگو، ولی قراره ازش طلاق بگیرم" تهیونگ مست در حال گفتن این حرف ها به جونگکوک بود. کسی که در واقع شوهرش بود! Genre: romance, Gene...