♠️King of spades♠️

By huntedmoons

42.5K 7.9K 705

❌لطفا این فیک را بدون اجازه و رضایت بنده جایی منتشر نکنید⛔️ سپاس از درک و فهم و شعور‼️ ⚫️فصل اول (تمام شد) ما... More

۱۲ اکتبر
۱۳ اکتبر
۱۴ اکتبر
۱۵ اکتبر
۱۶ اکتبر
۱۷ اکتبر
۱۸ اکتبر
۱۹ اکتبر
۲۰ اکتبر
۲۱ اکتبر
۲۲ اکتبر
۲۳ اکتبر
۲۴ اکتبر
۲۵ اکتبر
۲۶ اکتبر
۲۷ اکتبر
۲۸ اکتبر
۲۹ اکتبر
۳۰ اکتبر
۳۱ اکتبر
۱ نوامبر
۲ نوامبر
۳ نوامبر
۴ نوامبر
۵ نوامبر
۶ نوامبر
۷ نوامبر
۸ نوامبر
۹ نوامبر
۱۰ نوامبر
۱۱ نوامبر
۱۲ نوامبر
۱۳ نوامبر
۱۴ نوامبر
۱۵نوامبر
۱۶ نوامبر
۱۷ نوامبر
۱۸ نوامبر
۱۹ نوامبر
۲۰ نوامبر
۲۱ نوامبر
۲۲ نوامبر
۲۳ نوامبر
۲۴ نوامبر
۲۶ نوامبر
۲۷ نوامبر
۲۸ نوامبر
۲۹ نوامبر
۳۰ نوامبر

۲۵ نوامبر

604 113 13
By huntedmoons

- واقعا؟؟ تو اتاق ضروریات؟!!
هری همونجوری که میخندید به چشمای گرد شده ی هرماینی نگاه کرد
- اره همیشه اونجا همو میبینیم
هرماینی هم که حالا خندش گرفت گفت
- وای مرلین کمک کنه تا من اینارو درک کنم!
و دوتایی باهم خندیدن
هری از طرفی خجالت کشید که مثل دختریچه های دبیرستانی شروع کرد اینارو تعریف کردن
- خب دیگه بسه!!
و بازم نتونستن جلوی خندشون بگیرن

دراکو برای بار دوم تنها به اتاق ضروریات رفت
قفس پرنده ی کوچک زیبایی رو با خودش حمل میکرد
وقتی به کمد غیب شونده رسید درشو باز کرد و از تصور اینکه قراره چیکار کنه دستاش میلرزید
دفعه اول موفق نشد ولی اینبار دیگه باید اینکارو انجام میداد
سعی کرد به اینده و خودش و هری فکر نکنه
چشماشو بست ولی یه لحظه اون چشمای سبز درخشان از نظرش نمیرفت
دستاشو مشت کرد و با خودش تکرار کرد
تو میتونی دراکو.. تو میتونی
پرنده رو از قفس بیرون اورد و تو مشتش گرفت
نبض قلب پرنده رو لا به لای انگشتاش احساس میکرد
پرنده رو داخل کمد گذاشت و همونجوری ک بی قراری میکرد درو بست
چند لحظه صبر کرد. چشماشو بست و افسونی رو زیر لب زمزمه کرد
دستی روی قلبش کشید
اروم در کمد رو باز کرد
نه...
با دیدن بدن بی جون پرنده قلبش مچاله شد و چهرشو درهم کشید
اونا تونسته بودن پرنده ی بیچاره رو به دست بیارن..

مک گونگال نگاهی به سدریک انداخت
- الان داری کیو متهم میکنی اقای دیگوری؟
- پروفسور من کسی رو متهم نمیکنم فقط خواستم بدونید همچین چیزی بین بچه ها شایعه شده
- شما بچه ها اصن چجوری از اون اتاق خبر دارید؟؟
سدریک بی حوصله گفت
- اوه پروفسور کل مدرسه درباره ی اتاق ضروریات میدونن!
- پس گفتی چندتا از بچه ها میرن اونجا؟
- بله.. شایعه شده میرن اونجا و کارهای..
مک گونگال دستشو تکون داد
- خیلی خب بسه دیگه.. میگم بررسی کنن میتونی بری!!

اسنیپ محکم دست دراکو رو گرفت. استینش رو بالا زد و نگاهی به زخم روی دستش انداخت
- اینا چیه؟
- هیچی
- انقدر احمقی که فکر کردی اینجوری پاک میشه!
دراکو به زمین خیره شد
- کارا چطور پیش میره؟
- امروز موفق شدم
اسنیپ با دقت نگاش کرد
- ارتباط برقرار شد؟
- تقریبا..
دستشو ول کرد و همونجوری با چشماش سر تا پای دراکو رو بررسی کرد
- کسی از نشونت خبر داره؟
- نه
دراکو استینش رو پایین کشید و بدون هیچ حرف دیگه ای از اتاق بیرون رفت

برف ها نصف و نیمه روی زمین اب میشدن و خورشید بی رمق بعد از ظهر پشت ابرها در رفت و امد بود
هری روی بالکن برج نجوم دوباره محو منظره ی اسرار امیز اطراف هاگوارتز شده بود
با شنیدن صدای پا برگشت
دراکو با اون کت شلوار مشکی و وقار همیشگیش.. و چشم های غمگین..
وقتی کنارش وایستاد هری گفت
- این چه قیافه ای؟
دراکو به دریا خیره شد
- کاش اونروز که بهت گفتم میخام برم.. باهام میومدی
- دراکو تو چته؟
سعی کرد دستشو بگیره ولی دراکو دستشو کشید
هری کمی جا خورد
- چی شده
دراکو سرشو پایین انداخت
- حیف این منظره ی خوشگل که...
هری وسط حرفش پرید
- دامبلدور هم همینو میگفت
دراکو با شنیدن اسم دامبلدور منقلب شد و سرفه ای کرد
- از اینجا به بعد.. حتما خیلی چیزا ناراحتت میکنه
- درباره ی چی حرف میزنی؟
- کلا .. زندگی بی رحمه
هری با چشمای درشتش معصومانه به دراکو خیره شد
- ادما باعثش میشن..
دراکو تک تک اجزای صورت هری رو از نظر گذروند.. از دیدن زیبایی هاش سیر نمیشد..
پشت دستشو اروم رو گونش کشید و هری چشماشو بست
- منو ببخش
چشماشو باز کرد و اروم گفت
- چت شده..
دراکو یه دست توی جیبش برد و لبخند تلخی زد
و با چشمای پر از اشک برج نجوم رو ترک کرد..
—————————-

ای بابا ای بابا
خدایی خودم با بغض نوشتم این پارت😒🖤💔

Continue Reading

You'll Also Like

3.2K 385 7
اینجا قراره کلی وانشات از دراری ترجمه کنم^^💚❤ Credit to : _the_drarry_life_
2.1K 345 10
همه چیز از اعتراف عاشقانه ی هری شروع شد...اعتراف عاشقانه به یک پسر...پسری که در بازه ای از زمان، به اجبار دشمنش بود. " کنار گذاشتن رابطه مون برای تو...
1.2K 257 9
داستان تو سرزمین زیر دریا به اسم آزگارد اتفاق میفته. ماجرا حول محور سه زوج میگرده که نباید با هم باشن. (ماجرا هیچ ربطی به اون کارتون پری دریایی دیزنی...
21.8K 2.6K 9
پس از مرگ خانواده‌ی جئون، سرپرستی جونگ‌کوک یتیم رو عموش کیم تهیونگ قبول میکنه و توی پر قو بزرگش میکنه... اما چی میشه اگه جونگ کوک سعی در اغوا کردن ع...