OK (Completed)

By mirror_77

57.2K 15.3K 8.6K

داستان یه امگا که به خاطر اشتباه و اجبار خانواده ی آلفای مورد علاقش همه فکر می کنن که کشته شده! امگا خودشو از... More

مقدمه
گذری از آینده
کنجکاوی
دوستان جدید
دبیرستان جدید
آلفا
روز اول
زن دوم
جنگ
نفرت ییبو
برادر ناتنی
کتک کاری
چاره
تجاوز
پشیمانی
لو رفتن
ساعتی در آرامش
شهربازی
عذر خواهی
مشکوک شدن
تغییرات
محروم
بتا
تلنگر
انگیزه
تولد ۱
تولد ۲
حقیقت اصلی
معجزه
دعوتنامه
پیام ناشناس
مراسم ازدواج
سوال اشتباه
«مهم»
آلفای دوم
شام و رقص
دعوت به کازینو
اژدهای طلایی
خوش شانسی
شاهْ پوکر
تورنمنت پوکر
من تو رو بخشیدم❤️
اعتراف
آلفای منفور
نقاب
پیغام ییبو
تولد و مرگ
قمار و قراداد
هیت دردناک
مجهولات
صاحب پروژه
چشم زمردین
دیدار غیر منتظره
بوته ی رُز و خاطرات جان
صدای او ❤️💚
بخشش یا نفرت؟
OK
آلفای تازه وارد💚
ابدی باد، پیوند جدایی ناپذیر ما

###

874 148 26
By mirror_77

سلام به همه ی دوستان عزیزم. امیدوارم حالتون عالی باشه.

خواستم تشکر کنم برای دوستانی که در این داستان منو همراهی و حمایت کردن و با کامنت ها و ووت هاشون بهم دلگرمی و انرژی دادن❤️❤️🌺🌺

یکی از دوستان نویسندم وقت گذاشت و داستان رو خوند. لطف کرد و نظرش رو در مورد داستانم بیان کرد و به من انرژی زیادی داد.

خیلی دوست داشتم نظرش رو به عنوان یه پست بزارم که همیشه داشته باشمش و گمش نکنم.

چون نظرش طولانی بود نتونسته بود اونو به اشتراک بزاره.

Hanawang9197
ممنونم هانا جون 🌺🌺🌹🌹

اوکی رو خوندم و واقعا خیلی دوستش داشتم
من عاشق داستانا و فیلمای پندامورم به نظرم داستانا باید پنداموز باشن که داستان اوکی به شدت بود.
دقیقا موضوعش توی همین محو پند اموز بودن می چرخید.
امگایی که مریضه و مشکل داره و مثل خیلی ها اعتماد به نفس نداره و نمی تونه خودش باشه.
و با مشکلات زیادی روبرو می شه که نهایتا به اون نقطه ی عطف می رسه که مستقل بشه و خودشو قوی کنه‌.
نقطه ی عطفی که خیلیامون تو زندگی حسش کردیم یا در آینده خواهیم کرد یا شایدم اصلا نه.
این که نشون می داد آدما با همین مشکلا بزرگ و قوی می شن. با این مشکلا سفت و سخت می شه روحیه شون و می تونن برای مشکلاتشون راه حل پیدا کنن.
این که طرز فکر افراد خیلی توی زندگیشون اهمیت داره‌
نمونه ی بارز این که اگر خودتو قبول کنی و به خودت احترام بزاری بقیه هم بهت احترام می زارن و جرعت توهین کردن بهت ندارن. اگرم کسی اونقدر خر بود که بهت بی احترامی کنه تو اونقدر قوی هستی که برات حتی پشیزی اهمیت نداشته باشه.
توی این داستان قشنگ نشون دادی که نفرت چه بلای وحشتناکی می تونه سر آدم بیاره و بخشش چقدر واسه ادم خوبه.
اینو نشون دادی که نیروها و انرژی های منفی می تونن حتی کل سال لحظه به لحظه شو حال درونیتو خراب کنن در حالی که تو دلیلشو نمی دونی
اینو نشون دادی که ادم نباید از خودش احساساتش و تقصیراتش بگذره و اونا رو انکار کنه یا ازشون فرار کنه چون اونا شدید تر بهت حمله می کنن و اجازه انجام هر کاری رو ازت می گیرن.
اینو نشون دادی که یک فرد وقتی یه کاری می کنه یه جور شخصیتی داره تا بخواد بقیه رو بخاطر مشکلات زندگیش مقصر بدونه هیچی درست نمیشه و اون ادم خودش باید برای خودش تلاش کنه.
داستان اوکی داستان زندگی بود فائزه. یعنی اونقدر نکات زیادی توی این داستان بود که من نمی تونم همشو بگم.
اوکی واقعا خیلی قشنگ و پند آموز بود.
شخصیت کاراکترا رو خیلی قشنگ درست کرده بودی و نشون داده بودی.
احساساتشون رو قشنگ نشون می دی طوری که ادم خودشو جای اونا میزاره به طور ناخوداگاه و همراهشون درد میکشه همراهشون شادی میکنه همراهشون عصبی میشه و همراهشون می ترسه.
خط داستانیت واقعا عالی بود از خیلی از جزئیات خسته کننده صرف نظر کردی تا هیجان داستان برپا بمونه.
اینکه بزرگ شدن و قوی شدن کاراکترا رو به خوبی به تصویر کشیدی. عشق بینشون عالی بود.
و همچنین ازانرژی های درونی و مراقبه و این چیزا حرف زده بودی که من واقعا دوستش داشتم و ازش لذت بردم.
خیلی جاها با آدمای توی این داستان خندیدم مثل جاهایی که چنگ و چن و جان باهم بودن و شوخی می کردن و حرف میزدن...واقعا خیلی دوستشون داشتم.
چن خیلی کیوت بود و واقعا پسر باحال و قوی ای بود.
رابطه ی دوستانه ی بین این سه تا رو واقعا خیلی قشنگ نشون داده بودی اون حمایت، حفاظت و عشقی که بینشون بود عالی بود.
و همچنین یکی از کاراکترای اصلی که من عاشقش بودم مامان جان بود. کسی که جلوی سختی ها سرخم نمی کرد تا از تک دونه پسرش مراقبت کنه و حالشو خوب کنه. جلوی اون شوهر کروکودیلش قوی بود تا بلایی سر جان نیاره.
و چقدر اون حمایتاش و عشقی که به جان می دادو دوست داشتم اون اعتماد به نفسی که به جان می داد اون حرفایی که بهش می زد و اون دیالوگ ماندگار که من عاشقش شدم و نوشتمش تا بزنم به دیوار《من قول سرزمینی را به تو خواهم داد که کسی تو را کمتر از یک پادشاه نخواند》 واقعا بی نظیر بود هیچ جای دیگه ای نطیر همچین چیزیو ندیده بودم.
من عاشق رابطه جان و مادرش بودم سرشار از صمیمیت سر شار از حمایت سر شار از حمایت و مهربونی واقعا بی نظیر و عالی بود.
توی این مورد باید بگم خیلی استادی😁😁❤❤❤
وای راستی اینم بگم تا یادم نرفته من عاشق اون نثری شدم که وسط فیک آورده بودی  واقعا خیلی قشنگ بود.
پر از احساس و عالی بود و خب من ازش اسکرین شات گرفتم تا داشته باشمش .یه قسمت هم یه تشبیه فوق العاده قشنگ‌کرده بودی. تشبیه اون دیواره یخی دور قلب جان و اون قلبی که بلند شد و می رقصید و بعد دوباره آروم می گرفت و چشماشو روی هم می گذاشت و می خوابید. اون واقعا برام خیلی تشبیه قشنگی بود واقعا ازش لذت بردم.
در کل بگم من از ژانر امگاوورس زیاد خوشم نمیاد ولی عاشق فیک تو شدم. تو خیلی عالی می نویسی فائزه جونم.مطمئنم یه روز اونقدر عالی تر می نویسی( البته اگر بخوای ادامه بدی) که دهن همه باز بمونه.
من بهت قول اون روزو می دم😁😁😁❤❤❤❤❤💚💚💚💚💚💚💚💚بازم میگم خیلی خوشحالم که باهات دوست شدم تو بهترینی. برات آرزوی موفقیت و خوشحالی زیاد دارم.💚💚❤💚❤💚❤💚❤💚❤💚❤💚❤💚❤💚❤💚❤💚❤💚❤💚❤💚❤💚❤💚❤💚❤💚❤💚❤💚❤💚❤💚❤💚❤💚

*خودم کلی خندیدم به اون صفت کروکدیل 🤣🤣🤣

Continue Reading

You'll Also Like

2.5K 604 11
•࿇EXO VER࿇• _"میدونم تو کی هستی...میخوای باهام چیکار کنی تو اتاقت؟" بدن بی جونش فقط کمی تونست خودش رو نگه داره و بعد از شاید فقط پنج ثانیه،به سمت زمی...
1.4K 497 11
Give me your love عشقت رو بهم بده Zhan top, Omegaverse, Romance, Smut, M-preg عشق برای شیائو جان یه چیز مسخره و حوصله سر بر بود. اون توی تمام این سال...
568K 47.1K 98
In Red - سرخ‌پوش جونگکوک جئون، رئیس زاده‌ی بند هشتم زندان گری سی! کسی که توی سلول‌های اون زندان بزرگ شده بود و حالا یک تازه وارد توی بند هشتم، همه چی...
14.2K 3.6K 8
✨نام فیکشن : Good things take time 🍒 کاپل : سکای 💌 ژانر : فلاف ، رمنس ، زندگی روزمره ، امگاورس ، امپرگ 🌈 نویسنده : forsekais 🍭 مترجم : zahra 🌵...