سلام دوستان
این یه پارت معرفیه
یکی از دخترا ازم خواستن تا من عکس از خونه ی افرادی که در داستان هستن بزارم.
عذر میخوام اگر دیر شد🌺🌺🌺
اول از همه برسیم به دو شخصیت مهم و منفور داستان اوکی!
چوی سولان، مادر وانگ ییبو
و شیائو هوک، پدر شیائو جان
یه نمای کلی از خونه ی جدید هوک و سولان
خونه ی جان و مادرش
خونه ی ییبو و مادرش
نکته: میدونم که شکل پنجره های نمای ساختمون با عکسی که از داخل خونه ها گرفتم جور نیستن چون پیج هایی که دنبال میکنم یا فقط از دکراسیون داخلی عکس میزارن یا فقط از نمای خارجی خونه.
حالا سعی میکنم اگر پیدا کردم دنبالشون کنم که اگر باز هم قصد نوشتن داستان دیگه ای داشتم مشکلی نباشه.
کلا هدف من نشون دادن یه نمای کلی از چیزی هست که درون ذهن من هست.
میدونم دارم داستانی مینویسم که در کشور چین هست و ممکنه اینجور خونه هایی زیاد به چشم نخورن یا اصلا اونجا نباشن؛ نمیدونم، ولی من اینجور ذهنیتی دارم.
نمیتونم خونه هایی بر خلاف اینجور مدل و سبک هایی در ذهنم تجسم کنم😅
همیشه میخوام اون چیزی رو ببینم که دوستش دارم و ذهنم رو اونجوریتربیت کنم که فقط زیبایی رو ببینه تا همیشه همون هارو به سمت خودم جذب کنم.
من به عنوان کسی که یه داستان رو مینویسم خیلی چیزا رو در مورد شخصیت خودم داخل داستانم نشون میدم؛ هم خوب و هم بد.
در واقع تمام نویسنده ها همین طورین. مثلا یکی کمدی مینویسه و شما وقتی باهاش صحبت میکنی میفهمی اون شخص در واقعیت هم شخصیت شوخی داره!
منم به عنوان یه شخصی که یک داستان رو می نویسم خواستم چیزی رو که در ذهنم میگذره رو بهتون نشون بدم تا بیشتر با فضای ذهنی من آشنا بشین.
❤️❤️🌹🌹
VOCÊ ESTÁ LENDO
OK (Completed)
Fanficداستان یه امگا که به خاطر اشتباه و اجبار خانواده ی آلفای مورد علاقش همه فکر می کنن که کشته شده! امگا خودشو از خانوادش و آلفاش دور می کنه که بعد از چند سال برگرده و ازش انتقام بگیره... چون آلفا بهش گفته بود من نمی تونم تو رو جفت خودم بدونم چون تو نمی...