Crime

By Saaba9407

105K 14K 8.5K

گاهی خالق و مخلوق داستانی متفاوت خواهند داشت جنایت می تواند یک قداست باشد حقیقت یک مفهوم تحریف شده بیش نبو... More

دیوانه یا متفاوت
فداکاری
مین بزرگ
تهیونگ وارد می شود
جلسه
ملاقات در کافه
ملاقات عجیب
یک زجر بی پایان
توکیو
برقراری ارتباط با ددی ها
نقش مکملی
^فندقک ^ پیانو^ گیتار ^
اون شخصیتایی که نمی شناسیدشون
کتاب ها
تهیونگ حقیقی
پرشی در آینده سفید
مکالمه جدید
راز پنهان میساکی
شروع بارقه
بارقه اول:خودداری
بارقه دوم :سرزمین فلسفه
یک شات شطرنج
بارقه سوم : یادم تورا فراموش
بارقه چهارم : برای من وحشی شو
برای تو
بارقه نهایی : رستگاری
ناجی در خون
اسپرایت ؟ نعناع؟
کریستال برفی
پسرک شلخته
گوسپادین پارک
اتفاقات ناگوار
خالق مسئولیت پذیر
کریسمس
کادوی کریسمس؟
متعلق
سانشاین مونشاین
ناجی من باش
تو چی کار کردی؟
تکِ دل
پرنسس کیم
یک دعوای ناگوار
مرور‌ نقشه
کابوس روزانه
ویکتوریسم
تراشه
شغل بابایی
پینکی
آکواریوم
کنسرت
برده تو
مهمانی در آپریل
مرور
موسیو مین؟ مستر جانگ؟
تاج
فصل 2

لاین

1.7K 226 250
By Saaba9407



یونجی کمی با خودش فکر کرد 

آیا آشنا کردن این دونفر باهم کار درستی بود ؟  

وقتی به این شک و تردید افتاد که توی دیدار چند روز پیششون  یونگی خیلی خونسرد برتا مشکی رنگش رو روی میز گذاشت و جی هوپپ رو تهدید کرد که شلیک کردن یه گلوله توی مغزش اصلا کار سختی براش نیست در حالی که جی هوپ متقابلا سویچ هوراکانش رو روی میز گذاشته بود و وقتی یونگی با سردر گمی بهش نگاه کرده بود با لبخند خونسردی توضیح داد که چطور برنامه داره قبل از این که یونگی انگشتش به ماشه برتا برسه میزو برگردونه و سوار هوراکانش بشه تا بتونه فرار کنه 

غیر انتظار ترین ری اکشن خنده بلند یونگی بود که باعث شد دخترک از شدت تعجب به سرفه بیوفته 

محض رضای فاک اون الان باید هوسوک خونی رو جلوش میدید نه هردو رو در حال قهقه زدن 

شاید این یه داستان جدید و غیر منتظره بود که یونجی مسببش شده بود 

البته که در تمام افکارش به این مسئله فکر می کرد که چقدر این دونفر می تونن مکمل هم باشن اما هرگز فکرشم نمی کرد چنین چیزی کمی حالت فیزیکی به خودش بگیره 

و حالا که به دستوریونگی برای یک مذاکره به ایتالیا اومده بودن درک نمی کرد که چرا یونگی خودش اصرار داره توی درگ شرکت کنه 

اونم در جاده ای که به خطرناک بودن معروفه 

استلویو پس جاده خاص و خطرناکی در ایتالیا  ارتفاع 2756.916 متری که از سطح دریا داره باعث می شه مرتفع ترین مسیر در شرق آلپ محسوب بشه اما محض رضای مسیح هم که شده این تنها مشکل کوفتی نبود 

پیچ های تیز و متعددش باعث میشن این یه جاده مرگبار بشه 

دختر دست از جوییدن ناخونش برداشت و به سمت یونگی پا تند کرد 

یونجی_ یونگیاااا 

پسر همونطور که دست کش های چرمش رو می پوشید هومی گفت 

یونجی_ بذار یکی دیگه مسابقه بده  بذار جی هوپ مسابقه بده مطمئنم برنده می شه باشه ؟ 

یونگی نگاه کلافه ای بهش انداخت 

یونگی_  یونجی یا تمومش کن یا برو هتل تا برگردم 

یونجی دلخور نگاهی به چهره مصمم پسر انداخت 

یونجی_ من فقط نگرانم 

یونگی_ مثل همیشه بهم اعتماد کن از پسش برمیام 

یونجی _ اما تو چند ساله که مسابقه ندادی  معولا هم که تهیونگ جات مسابقه می داد 

یونگی_ نگران نباش مراقبم حالا هم بیا اینجا ببینمت 

دخترو به سمت خودش کشید و بعد از یه بغل محکم به سمت جونگین قدم برداشت 

جونگین _ مسیرو چک کردم 

یونگی_ خب ؟ 

جونگین _ 60  تا پیچ خطرناک داره اگه نتونی سرعتتو کنترل کنی ممکنه بری تو دره 

یونگی_ نیکلاس ماشینو چک کرده ؟

جونگین _ بهم گفت مشکلی نیست 

ضربه آرومی به کتف پسر شکلاتی زد 

یونگی_ اگر دیدی یونجی خیلی بی تابی می کنه ببرش هتل 

جونگین _ می دونی که اینجوری میمیره .. همینجوریش داره غش می کنه 

یونگی_ فعلا نمی شه کاری کرد باید با والنتینو حرف بزنم از طرفی می دونی که چقدر ایتالیایی ها حساسن 

جونگین_ لاینو چی کار می کنی؟ 

یونگی چشمی چرخوند 

یونگی _ چیز جدیدی نیست 

پسر شکلاتی بعد از گفتن جمله بهشون اعتماد ندارم جمع دونفرشون روترک کرد 

-------------------------------------------------------------------------------------------

بالاخره شب فرارسید تا صدای زوزه و غرش اگزوز ها  سکوتش رو بشکنن 

صدای بلند موسیقی و فاحشه هایی که هرکدوم برای چند یورو بیشتر بدناشونو به بقیه می چسبوندن 

هرچند که هوا سرد بود اما باعث نمی شد کسی توی لباس پوشیدن به خودش سخت بگیره 

الکل و دراگ های متنوع مسئولیت گرما بدن هاشون رو به دوش می کشید 

کامارو قرمز رنگ روی خط شروع کنار بغیه ایستاده بود و راننده ها کنار عروسک های فلزیشون ایستاده بودن تا قوانین این دوره از لیگ درگ در اروپا رو بشنون 

قوانین یه دورخونده شدن اما آخرین قانون باعث شد بعضی بخندن و بعضی با ترس به هم دیگه نگاه کنن 

" قبل از شروع هر راننده باید حداقل یک لاین کوکائین مصرف کنه "  

جمله ای که از بلند گو ها پخش شد و قوقایی به پا کرد 

جونگین خودشو به یونگی رسوند 

جونگین _ ممکنه چیزی دیگه ای قاطی کوکائین بهت بدن 

یونگی سری تکون داد 

یونگی_ حواسم هست ... اون پسره .. جی هوپ 

جونگین _ جی هوپ ؟ 

یونگی _ بیارش اینجا 

دختر های نیمه پوشیده شده توی پالتو های کوتاه خزدار به سمت ماشین ها قدم برداشتن و هرکدوم با باز کردن یقه هاشون آماده شدن تا رانندهها انتخواب کنن که دوست دارن چطور کوکائنشون رو مصرف کنن 

( یه مدل رایج از مصرف خیابونی کوکایین این هست )

یونگی نگاه خنثایی به دخترک پر عشوه تکیه داده به کاپوت ماشینش انداخ و وقتی دخترک پودر سفید رو روی خط سینش زیخت 

پوزخند پسر گربه ای بلند شد 

به سمت دختر پا تند کرد و با گرفتن بازوش مجبورش کرد صاف بایسته 

* چی کار می کنی؟ 

یونگی_ کاری که دلم می خوادو 

دخترو به طرف مخالف پرت کرد و قبل از ول کردن بازوش شیشه کوچیکی که توش از پودرسفید پر بود قاپید 

به سمت یونجی پا تند کرد و بعد از انداختن نگاه گذرایی به صورت نگران خواهر کوچولوش تو یه حرکت مچ دست جی هوپ رو اسیر دست خودش کرد 

جی هوپ _ هی هی هی مستر مین چی کار می کنی ؟

بلاخره به کاپوت ماشینش تکیش داد 

یونگی_ محض رضای فاک چرا همتون امشب این جمله فاکیو تکرار می کنین ؟ 

با دست به پلیور مشکی رنگ جی هوپ اشاره کرد 

یونگی_ درش بیار 

جی هوپ _ ببین می دونم تو کف هیکل جذابمی اما الان مسابقه داری مستر قول می دم بعد مسابقت خودم به فاکت بدم 

یونگی قهقه ای زد و به لب های پلیور چنگ زد 

تو یه حرکت پلیور و از تن پسر روبروش بیرون کشید و به لرز کردن یهویی بدن جی هوپ توجهی نکرد 

جی هوپ اما معترضانه نغ زد 

جی هوپ _ لعنت بهت هوا در حد فاک سرده 

یونگی همونطور که شیشه کوچیک رو از جیبش بیرون می کشید غرید 

یونگی_ پسر خوبی باش و اینقدر حرف نزن 

به آرومی پودر سفید رو روی ترقوه برجسته پسر ریخت .... با اسکناس صد دلاری مشغول صاف کردن لاین کوکائین شد و بعد از اتمام کارش اسکناس رو توی دست پسر چپوند 

جی هوپ _ الان بهم رشوه دادی یا ازم خواستی برات یه فحشه جور کنم ؟

روی پسر خم شد و کنار گوشش با صدای بم و عمیقش نجوا کرد 

یونگی_ نیازی به فاحشه ندارم وقتی می تونم خودتو زیرم داشته باشم اون فقط یه جایزه کوچیک برای این بود که مثل پسرای خوب دهنتو بستی 

جی هوپ هم متقابلا کنار گوش پسر گربه ای نجوا کرد 

جی هوپ _ جملت یه اصلاحیه نیاز داشت ...من به فاک نمی رم مستر مین من به فاک می دم 

یونگی به آرومی گازی از لاله گوش جی  هوپ گرفت 

یونگی_ فاک بادی خوبی می شی اما من اونی نیستم که به فاک بدیش بچه

هردو باهم خندیدن

و جی هوپ دستاشو دور کمر یونگی حلقه کرد 

جی هوپ _ بیا ببینیم مسابقتو چه می کنی مستر مین ... اگه اول شدی من امشب زیرت می خوابم هرچند که ...

جی هوپ پوزخدی زد و اجازه داد اول یونگی به طور کامل کوکائین رو مصرف کنه 

پسر چشم طوسی با یک انگشت یکی از مسیر های تنفسی بینیش رو بست و لاین کوکائین رو به سمت بالا استنشاق کرد 

در نهایت میف میفی کرد و پودر ظریف باقی مونده رو با مک محکمی به پوست پسر برنزه تر مزه کرد 

یونگی_ اییییششش این لعنتی بدجوری منو هورنی می کنه امیدوارم تاقطتت بالا باشه جی هوپ 

حداقل پونزده دیقه تا تاثیر کامل پودر زمان بود و چه چیزی بهتر از لاس زدن با این پسر جذاب روبروش ؟

جی هوپ خندید 

جی هوپ _ فک می کنی رانندگی تو همچین مسیری وقتی هورنی راحته مستر مین ؟ قبول کن که امشب کیتن کوچولوی تخت من میشی 

یونگی همونطور که پونصد دلار دیگه توی دست جی هوپ می ذاشت روی پوست گردن پسر لب زد 

یونگی_ یه اتاق خوب بگیر و ببین چطور امشب دستای خوشگلتو به تخت می بندم ... کسی جرعت نمی کنه با من اینطور حرف بزنه 

جی هوپ به آرومی موهای ابریشمی پسری که روی گردنش هیکی می ذاشت رو نوازش کرد 

جی هوپ _ پس من اولین نفرم ؟

یونگی_ اولین نفری که هنوز زندست 

جی هوپ باز هم خندید و دستاشو محکم تر دور کمر یونگی پیچید 

جی هوپ _ نمی خوام مزاحم لذت بردنت از پوست فوق العاده خودم بشم مستر اما اگه به این وضعیت ادامه بدیم مطمئنان امشب بجای تخت باید بریم بیمارستان چون دارم سگ لرز می زنم 

یونگی هومی گفت و همونطور که مشغول پوشوندن پلیور به تن جی هوپ بود لب زد 

یونگی_ فک می کردم  از هیجان بودن با من داری می لرزی 

هر دو باز هم قهقه زدن و جی هوپ بعد از دوباره فشردن دیک پسر گربه ای و گذاشتن لاو مارکی روی گردنش تکیش رو از کاپوت گرفت و به سمت بقیه هم تیمی هاشون که  هر کدوم در حال منفجر شدن از تعجب بودن قدم برداشت 

کنار جونگین ایستاد و وقتی دید قرار نیست از شر نگاه خیرش خلاص بشه بابی خیالی لب زد 

جی هوپ _ چته ؟ 

جونگین _ تو باهاش لاس زدی 

جی هوپ شونه ای بالا انداخت 

جی هوپ _ خوب که چی ؟ 

نیکلاس دستی به صورت جی هوپ کشید و بعد از کشیدن یکی از تار موهای مشکی رنگ جی هوپ صدای دادش رو بلند کرد 

جی هوپ - محض رضای فاک چتونه شماها؟ نیک  اون فاکی موی منه که داری میکشیش 

نیکلاس به حالتی که روح دیده باشه عقب پرید و تقریبا هوار زد 

نیک _ باورم نمی شه زندست این فاکی زندست هیچیشم نیست حتی انگشتاشم سر جاشونن 

یونجی خنده بلندی کرد و سری به تاسف تکون داد 

یونجی _ از رفتار اینا نترس حق دارن ... یونگی هرکی رو که از دومتر بهش نزدیک تر بشه تیکه پاره می کنه تو نتنها کمتر از دومتر باهاش فاصله داشتی بلکه روی گردنش لاومارک هم گذاشتی  و هنوز زنده ای خوب حق بده بترسیم 

جی هوپ پوزخندی زد 

جی هوپ _ اوه پس خدارو شکر کنم ک ندیدین به دیکش دست زدم 

هر سه نفر با دهنی باز بهش خیره شدن 

جی هوپ _ اوووو بیخیال اون گربه خوابالو اونقدرا هم بد اخلاق نیست 

جونگین با کوبوندن کیف پولش توی قفسه سینه پسر برنزه غرید 

جونگین_ فقط دهنتو ببند و برو دوتا کاپ قهوه بگیر دارم میمیرم از خوابالودگی 

یونجی باز هم برای بار آخر به سمت یونگی پا تند کرد 

جلوی برادرش ایستاد و با چهره نگران بهش خیره شد 

یونجی_ می دونم نباید اینو بگم ولی به طرز فاکی دلم شور می زنه لطفا مراقب باش 

یونگی نگاه عمیقی به چشمای طوسی رنگ دخترک انداخت 

یونگی_ بیا بعد این مسافرت کوفتی کاری بریم یه مسافرت یونجی 

یونجی_ چ..چی؟

پسر بزرگ تر آب نبات چوبی رو توی دهنش گذاشت و همونطور که مشغول مزه کردنش بود به حرف اومد 

یونگی_ بیا چند روز بریم ججو .. بیا بریم مامانو ببینیم سال های زیادی گذشته مطمئنم دلش میخواد ببینتمون 

یونجی با حالت عصبی به یونگی پرید 

یونجی_ معلوم هست چه کوفتی داری می گی ؟ مامان اگه ماها براش مهم بودیم نمی ذاشت بره اونم وسط اون همه بدبختی 

یونگی شونه ای بالا انداخت و همونطور که با بوت مشکیش به زمین ضربه های کوچیکی می زد نگاهشو به یونجی قرمز شده داد 

یونگی_ اینقدر زود آدمارو قضاوت نکن خواهر کوچولو  ... فقط بذار ببینیم چی می شه 

یونجی با هر دو دستش به تخت سینه یونگی کوبید و باعث شد پسر چند قدمی به سمت عقب تلو تلو بخوره 

یونجی_ حرفای مزخرفتو می ذارم به پای نئشگی کوکائین یونگی اما اگر یه بار دیگه راجب مامان حرف بزنی به مسیح قسم می کشمت می کشمت پسره احمق 

پسر گربه ای همونطور که به جیغ جیغ های خواهر ش گوش می داد طی یه حرکت کمر دخترکو گرفت و به سمت خودش کشیدش 

آب نباتش رو از دهنش بیرون آورد و توی دهن یونجی گذاشت 

یونگی _ ششششش خواهر کوچولو ... می دونی که یه لاین منو نئشه نمی کنه فقط برای مدت طولانی های نگهم می داره 

یونجی_ بلو بری؟ آیییششش ازش متنفرم 

یونگی زبون آبی شدش رو به یونجی نشون داد و خنده بلندی کرد 

یونگی_ حالا شدیم خواهر و برادر آواتری 

یونجی آب نبات رو جلوی دهن یونگی گرفت 

یونجی _ بهت اجازه می دم یه لیس از آبنباتمو داشته باشی 

یونگی ابرویی بالا انداخت 

یونگی_ از کی شد آب نبات تو ؟ 

لیسی به آب نبات زد و به توضیح یونجی گوش داد 

یونجی _ از وقتی چپوندیش تو دهنم 

شونه ای بالا انداخت و دستشو جلوی یونجی گرفت 

یونگی_ پس یه یورویی که براش دادمو بده 

یونجی همونطور که با لپ باد کرده از آب نبات ازش دور می شد دستی تو هوا براش تکون داد 

یونجی_ هر وقت پونزده دلاری که ازم برای اون بازی فاکی پی اس فایو گرفتی پس دادی بهت می دمش 

با صدای دختر گوینده پشت رول نشست و ایر پادشو توی گوشش گذاشت 

یونگی_ صدامو داری جونگ ؟ 

جونگین _ دارمت یونگی .... حواستو جمع  کن چنتا از راننده ها بد نئشن برات مشکل درست نکنن 

یونگی _ حواسم هست ...نیترو ها مخزنشون پره ؟ 

صدای نیکلاس به گوشش رسید 

نیکلاس _ به اون بچه سپردم برات پرش کنه نگران نباش 

پسر ریز جسه ای که با پوشیدن یه نیم تنه پشمی و دامنی تا زیر زانوی مشکی تتو های مینیمالش روی اون پوست بشدت سفیدش رو به نمایش می ذاشت  پرچم شطرنجی رو بالا برد و بعد از یه حرکت با صدای داد بلندگو پایین آوردش 

صدای ترمز های لاستیکی که روی بلند شدن و خط ترمز های سیاه رنگی که روی آسفالت تمیز جاده افتادن خبر از شروع بازی زندگی دادن 

جی هوپ بیخیالانه مشغول چک کردن گوشیش بود و طرف دیگه نیکلاس انواع ابزارش رو تمیز می کرد تادر صورت نیاز ازشون استفاده کنه 

یونجی در حال رژه رفتن و زل زدن به مانیتور های نمایش گر بود و این بین فقط جونگین درحالی که کاپ قهوش رو بالا می رفت هر از چند گاهی عربده ای پشت هدفون و میکروفون متصل بهش می کشید 

جونگین _ موقعیت دو یونگی مراقبش باش می خاد گلگیرتو بزنه 

یونگی پوزخندی زد و با دادن دنده معکوس از ضربه احتمالی جلو گیری کرد 

پیچ شدید روبروشو به خوبی می دید اما قرار نبود از ترمزش استفاده کنه 

دنده اشپیل رو کشید و بعد از عوض کردن دنده با چرخوندن سریع فرمون روی پیچ اول دریفت کشید و از آینه کنارش دید که چطور فراری سفید کنترلش رو از دست داد و نصفه روی لبه جاده متوقف شد 

پوزخندی زد

یونگی_ عوضی تازه کار 

بیشنر پدال گاز رو فشرد و با زدن تند تند و سریع اما کوتاه دکمه نیترو زیر فرمون آماده سبقط گیری از موستانگ روبروش شد 

صدای جونگین توی گوشش پیچید 

جونگین _ سی صد متر جلوترت بازم پیچه این یکی سراشیبی داره معکوس بده 

یونگی_ وقتی داری باهام حرف می زنی قهوهتو کوفت نکن جونگین 

صدای دست پاچه جونگین توی گوشش پیچید 

جونگین _ م..متاسفم 

صدای یونجی توی گوشش پیچید 

یونجی_ حواست به دوقلو های یانگ هست ؟ دارن میان بگیرنت 

بیخیالانه دندشو عوض کرد 

یونگی_ سر پیچ  موقع آپکس ( یه اصطلاح رانندگی هست به معنی شکل هندسی داخل ویراژ)از شر یکیشون خلاص می شم 

یونجی_ زودتر .. قبل از این که قفلت کنن 

جونگین _ تنظیم دون فورستو (DOWN FORST)( اصطلاح  رانندگی به معنی نیروی روبه پایین در اتو مبیل ها که باعث چسبندگی چرخ ها به سطح پیست می شه و درصد چپ شدن ماشین رو پایین میاره ) آوردم پایین چسبندگیت زیاده راحت دریفت بکش 

موستانگ رو پشت سر گذاشت و درست سر پیچ بعد فرمونو جوری چرخوند که گلگیر پشت به آرومی به گلگیر جلوی عاعودی مشکی رنگ بکشه 

سر ماشین از مسیر منحرف شد و بعد از کمی ویراژ های نا متعارف از مسیر خارج و از دره به سمت پایین پرت شد 

بلافاصله عاعودی سفید رنگ روی ترمز زد و از جاده خودش رو خارج کرد 

یونگی_ اینم از دوقلو ها بعد ی؟ 

جونگین _ هنوز سه تا ماشین عقبی 

یونگی_ نگران نباش بن و لوییز اونقدر باهم دعوا دارن که از شر جفتشون بی دخالت خلاص بشم 

یونجی_ اورلاندو فعلا اوله  

جونگین _ با اون ویرون گرند ( از ماشین های بوگاتی اسپرت هست ) نمی تونه ذخیره نیترو زیادی داشته باشه 

یونجی_ تا الان حداقل باید سه چهارمشو استفاده کرده باشه 

یونگی باز هم دنده عوض کرد و بیشتر پدال گاز رو فشرد 

یونگی_ قبل از پیچ چهارم می گیرمش 

یونجی_ به پیچ چهارم نمی رسه سر اولین چیکان بگیرش  ( چیکان یه اصطلاحه به معنی پیچ های متداوم و پی در پی ) 

جونگین _ اما خیلی خطر ناکه از پسش بر نمیاد 

یونجی_ این بهترین فرصتشه 

یونگی داد کشید 

یونگی_ می شه تو اون بیسیم کوفتی باهم بحث نکنین ؟ دارین تمرکزمو بهم می ریزین .

بعد از داد یونگی سکوت کامل و مطلقی توی اتاقک ماشین پخش شد 

یونگی_ بسیار خوب اگر توی چیکان بهش نرسیدم تو پیچ چهارم می گیرمش 

دریفت دیگه ای کشید و با سرعت زیادی از کنار ماشین زرد رنگی که معلوم بود از بغل مورد اصابت ضربه های محکم قرار گرفته رد شد 

یونگی_ شاید باورتون نشه ولی این بار بن برنده شده البته ماشینش به فاک رفته  

جونگین _ فاصلت با اورلاندو خیلی کمه 

یونگی_ خیله خوب بریم تو کارش 

دکمه نیترو رو فشرد و با چسبوندن کف دو دستش به فرمونش با دقت زیادی سعی کرد پیچ های پی در پی رو رد کنه 

تقریبا ماشین آبی رنگ رو پشت سر گذاشته بود که با  برخورد محکم چیزی از پشت بهش تقریبا به سمت جلو پرت شد 

یونگی_ فاک بهش چسبونده بهم 

جونگین _ پیچ سنجاقی  (اصطلاح به معنی پیچی که 180 درجه هست )جلوته منحرفت کنه رفتی تو دره سرعتتو زیاد تر کن 

دکمه نیترو رو بیشتر فشرد و دنده جدیدی به ماشین داد 

با یه دریفت ظریف پیچ رو پشت سر گذاشت اما باز هم مورد اصابت ماشین آبی رنگ قرار گرفت 

از آینه کنارش نگاهی به ماشین آبی رنگ انداخت 

یونگی_ آیییششش داری می ری رو مخم 

دنده هاش رو معکوس کرد و اجازه داد ماشین آبی رنگ ازش جلو تر بیوفته 

دنده جدیدی رو کامل پر کرد و با زدن دکمه نیترو به شدت به سمت جلو شتاب گرفت 

به گوشه ماشین روبروش کوبید و دنده قوی تری رو جا زد 

یونگی_ زودباش پسررر تو یه لعنتی تیونینگ شده ای ( تیونینگ اصطلاحی به معنی ماشین های  مسابقه ای که بشد دستکاری شدن و تقویت شده هستن ) 

سر پیچ چهارم ماشین آبی در کار نبود 

صدای جیغ و تشویق بغیه رو می شنید ونا خواسته پوزخندی زد 

صدای جی هوپ توی گوشش پیچید 

جی هوپ _ مثل این که جدا خطر ناکی مستر مین باید به فکر فرار باشم 

یونگی_ جرعت داری از جات تکون بخور 

جونگین _ همه چیز تحت کنترله یونگ کم کم سرعتتو کم کن کسی توی مسیر باقی نمونده 

یونگی _ بسیار خوب  

پاشوروی پدال ترمز گذاشت و در آن واحد چشماش درشت شدن 

یونگی_ جونگ تو گفتی نیکلاس ماشینو چکاپ کرده ؟ 

جونگین _ آره مشکلی پیش اومده ؟ 

یونگی _ ترمز کار نمی کنه 

صدای یونجی توی گوشش پیچید 

یونجی _ حرف بیخود نزن اون کوفتی یه ترمز ای بی اس (ABS)

جونگین _ مشکل باید از واحد الکترونیکی ای سی یو (ECU) باشه 

یونگی _ از هر کوفتی که هست این لعنتی سرعتش پایین نمیاد  احتمالا مشکل از همون ای سی یو باشه چون کنترل کننده هیدرولیکیم(HCU) فعال نیست  

جونگین _ گندش بزنن گفتم به این مادرفاکرا اعتماد ندارم 

نیکلاس سریعاپشت خط اومد 

نیکلاس _ ماشینو خلاص کن ( دنده رو خلاص کن ) و سعی کن اصطحکاک درست کنی 

یونگی_ احمقی ؟ دارم بهت می گم ترمز کار نمی کنه چجوری دریفت بکشم 

نگاه کلافه ای به دستاش انداخت  و لعنتی زیر لب گفت مطمئنن ماشینش برای زمان بندی مناسبی دست کاری شده بود وگرنه نباید از پیچ اول موفق به دریفت کشیدن می شد 

یونگی _ با ترمز دستی پیش می ریم 

یونجی _ نه نه نهههههه ماشینت چپ می کنه به دستی دست نزن یونگی .. .. تورو خدا از اون ماشین فاکی بیا بیرون بذار با ماشینای خودمون بیاییم پیشت می چسبیم بهتو کم کم سرعتتو کم می کنیم 

یونگی _ این جاده باریکه از پسش بر نمیایین نترس یونجی باشه ؟ 

یونجی هق هقی کرد 

یونجی _ فقط از اون ماشین کوفتی بیا بیرون یونگی .... معذرت می خوام اصا هر وقت بگی می ریم مامانو ببینیم باشه فقط برگرد پیشم برگرد پیشم داداشی 

یونگی به پیچ روبروش نگاه کرد  به خوبی می تونست حرکت دونه های عرق رو روی تیغه کمر و شقیقه هاش حس کنه 

یونگی_ هیششششش چیزی نیست یونجی چشماتو ببند و تا صد  بشمار اون وقت پیشتم 

تو یه حرکت نصفه دستی رو کشید و سعی کرد دریفت بکشه 

به خوبی متوجه لحضه ای که چرخ های سمت چپ کمی از روی زمین فاصله گرفتن شد  نفسش رو حبس کرد و به روبروش خیره شد 

این پیچ آخر بود 

باز هم  دستی کشید و لحضه بعد کنترل فرمون از دستش خارج شد 

ماشین به سرعت دور خودش می چرخید و کم کم به خط پایان نزدیک می شد 

محکم به فرمون چنگ زد و با تمام زورش سعی کرد نگهش داره 

ماشین دو دور دیگه هم دور خودش پیچید و در آخر با سرعتی که خیلی کم تر شده بود به گارد ریل پایان جاده برخورد کرد 

برای لحضه ای با سر به شیشه کنار ش کوبید اما خوشبختانه ماشینش متوقف شده بود 

باریکه گرمی از کنار سرش پایین ریخت که مطمئن بود حتما بخاطرشکستگیه سرشه 

با لقت محکمی در ماشینو شکوند و بیرون اومد بلا فاصله بعد از جمع شدن جمعیت و هوار شادی  کشیدنشون  یونجی توی بغلش پرید و پاهاشو دور کمرش حلقه کرد 

با هر دو دستش کمر دخترک رو گرفت تا نیوفته 

یونجی مداوما حرف می زد و بیت هق هق هاش هم مداوم صورتش رو می بوسید 

پیشونی .. گونه هاش .... شقیقه هاش .... لبش ... هر جایی که لب هاش بهش می رسید رومی بوسید و مداوما با کلمه متاسفم ازش معذرت خواهی می کرد 

یونگی_ ششش آروم باش یونجی حالم خوبه ... آروم باش خواهر کوچولو 

یونجی _ ببخشید ... ببخشید که زدمت .... ببخشید که سرت داد زدم .. ببخشید 

پسر بزرگ تر با باز کردن حلقه دستاش  یونجی رو روی زمین گذاشت 

یونگی _ خیلی خوب باشه بسه یونجی ... اشکالی نداره کیتن من خوبم ناراحتم نیستم 

روشو سمت جونگین ترسیده برگردوند 

یونگی_ برام آب بیار 

جیهوپ بطری آبی جلوش گرفت 

پوزخندی به پسر برنزه زد و بطری رو گرفت 

جی هوپ _ ایده احمقانه اما در عین حال بشدت خوبی بود مستر مین 

یونگی_ ترسیدی نتونم به قرار امشب برسم ؟ 

جی هوپ چرخی به چشماش داد و کنار یونگی ایستاد تا کمکش کنه صاف بایسته 

پسر گربه ای با صدای بشدت بلندی داد کشید 

یونگی_ اون نیکلاس حرومی کوش؟ 

پسر قد بلند روسی با صورتی شرمگین و پایین افتاده در حالی که یقه پسر بچه 18 ساله ای رو توی مشتش گرفته بود جلو اومد 

نیکلاس _ ر..رئیس .. 

یونگی_ خفه خون بگیر نیک 

سکوت مرگ باری تمام محیطو در بر گرفت 

یونگی کمی لنگ زنان به سمت پسرک نسبتا برنزه با موهای فر قهوه ای رفت 

یونگی_ چند سالته ؟ 

پسرک روشو برگردوند و یونگی ابرویی بالا انداخت 

دستشو توی جیبش برد و همونطور که نخ سیگاری بین لباش می ذاشت به پسر خیره شد 

اولین پک رو به سیگارش زد و با ضربه یهویی محکمی به وسط پای پسرک باعث شد پسر برنزه با داد بلندی روی زمین بیوفته 

لقت دیگه ای مهمون صورتش کرد و همونطور که دورش راه می رفت باز هم پرسید 

یونگی_ چند سالته ؟ 

* ه..ه..هیجده 

پک دیگه ای به سیگارش زد 

یونگی_ سن مناسبی نداری برای تهدید کردن من  کی فرستادتت ؟ 

وقتی دید پسر قصد حرف زدن نداره پوف کلافه ای کشید 

یونگی_ جونگ؟ 

جونگین _ ب..بله ؟

یونگی_ کلتم ! 

برتای مشکی رنگ بین انگشتاش قرار گرفت 

یکی از فشنگ های طلایی رنگ روبیرون کشید  روی زانوش نشست و به صورت خونی پسر خیره شد 

گلوله رو بین دوتا انگشتش گرفت 

یونگی_ می خواستم با دوتا شلیک ظریف تو مغزت از شرت خلاص شم بچه اما میدونی چیه ؟ نظرمو عوض کردی 

گلوله رو توی دهن پسر چپوند 

یونگی_ این یه یادگاری کوچیک از من برای توئه چون فعلا قرار نیست بکشمت اما از تربیتت چشم پوشی نمی کنم 

بلند شد و بعد از کشیدن ماشه تیری توی کمر پسر زد 

پسرک دادی کشید و شروع به هق هق کرد 

باز هم به سمتش خم شد 

یونگی_ این تیر نمی کشدتت اما کاری می کنه که تا آخر عمرت یادت بمونه کی قدرت راه رفتنو ازت گرفت 

به سمت جونگین برگشت 

یونگی_ بفرستش برا سهون بگو اطلاعات کامل می خوام .... 

به سمت نیکلاس برگشت 

پسر تقریبا توی خودش جمع شده بود از شدت ترس 

یونگی_ آه نیکلاس ... مکانیک عزیز گروهم که بهت اعتماد کردم و ماشینمو سپردم به دستای فاکیت 

نیک _ ق..قربان ....م..من 

با کشیده محکمی که با پشت برتا توی صورتش خورد مزه بشدت گس و شور خون رو حس کرد 

یونگی_ یه بار بهت گفتم خفه خون بگیر ... یه حرفو دوبار تکرار نمی کنم نیک 

نیم نگاهی به جی هوپ و یونجی که تقریبا هم دیگرو بغل کرده  بودن و رنگشون به سفیدی می زد انداخت و باز هم به سمت نیکلاس برگشت 

نفس عمیقی کشید و با زدن کشیده دیگه ای به صورتش باعث شد با شدت روی زمین بیوفته 

یونگی_ پاشو وایسا 

پسر روس با کمی تعلل روی دوپاش ایستاد 

یونگی به آرومی قدمی به سمتش برداشت 

یونگی_ متوجه هستی که چه اشتباهی کردی نیک درسته ؟ و من آدمای اشتباه کارو نمی خوام هوم ؟ ولی با تو باید چی کار کنم ؟ تو خیلی به من وفا دار بودی اما خوب کمی هم احمقی .... بنظرت چی کار کنیم ؟ 

چند قدم به سمت عقب برداشت و به صورت پسر روسی خیره شد 

یونگی_ چطوره یه مدت بری  تعطیلات اجباری ؟ هوم ؟ اخراجت نمی کنم نیک اما چند ماهی از کار تعلیقت می کنم

نیکلاس به سرعت سرشو بالا آورد قبل از این که زبون برای تشکر باز کنه یونگی به حرف اومد 

یونگی_ اما باید مطمئن بشم که می ری مرخصی درسته ؟ پس .... 

گلوله ای به سمت پای راست نیکلاس شلیک کرد و باعث شد پسر بلوند روی زمین بیوفته و از در به خودش بپیچه 

یونگی_ هنوز تموم نشده نیک 

گلوله دیگه ای به پای چپش زد و وقتی پسر بعد از داد بلندی از هوش رفت به سمت جی هوپ و یونجی برگشت 

همونطور که کلتش رو توی بغل جونگین پرت می کرد رو به یونجی حرف زد 

یونگی_ زنده موندنشو مدیون شما دوتاست ... جی ؟ 

جی هوپ به خودش اومد و سریعا قدمی جلو گذاشت 

حی هوپ _ ب..بله ؟ 

یونگی_ وقتشه بریم ... قرار امشب هنوزم سر جاشه  

جی هوپ دست پاچه سری تکون داد و همراه یونگی که دیگه لنگ نمی زد به راه افتاد 

یونگی قبل از این ک کاملا از جمعشون دور بشه رو به یونجی غرید 

یونگی_ هیچ خوش ندارم جایی بدون جونگین ببینمت یونجی مفهومه ؟ 

یونجی_ ب..ب..باشه 

مچ برنزه جی هوپ رو گرفت و به راه افتاد

---------------------------------------------------------------------------------------------

سلاممممممممم من پاره شدم سر نوشتن این پارت 

بشدت حمایتش کنید که پدرم درومده سرش 

چخبرا؟ دلتون برای ویکوک تنگ شد ؟ 

یه خبر خوب بهتون بدم 

من به فصل 2 هم فکر کردم حالا بنظرتون کلا یه بوک باشه یا بکنمش دو فصل ؟ 

البته هنوز با این بوک کار داریم فک نکنین به این زودیا تمومش می کنم 

تازه داریم به کاپل جذاب وی کوک مورد پسندم می رسیم عمرا ازشون دل بکنم 

خلاصه که هرچی ایده دارین بریزین وسط که من به هرچیزی فک کنین نیاز مندم 

دیدین چه مومنتای مرگی سوپی نوشتم ؟ خودم مرگ شدم براشون 

حالا برای اسماتش یکم دو دلم شاید اسماتش نکنم شایدم بکنم جدا الان مغزم جواب گو نیست 

مثل همیشه دوستون دارم و این که 

خانم مهتااااااااااا  پاشو قهر بودنتو بذار کنار دارم از دستت خل می شم بچه 

بخدا  با ملاقه و ساطور میام سراغتااااااا پاشوبیا ببینم 









Continue Reading

You'll Also Like

77.9K 8.7K 91
‌کاپل اصلی: تهکوک|کاپل فرعی: سپ و مخفی جونگ کوک فریاد زد و دوباره گفت +من هیچ کاری نکردم، چرا هیچکدومتون حرفامو باور نمیکنید؟ چرا نمیزارید زندگی کنم؟...
4.6K 1.1K 23
- ۱۲۰۰ سال پس از میلاد چه کوفتیه؟ ینی الان تو ۱۲۰۰ میلادی‌ایم؟ یا منظورت فیلمبرداری مزخرفته؟ ☆ ☆ ☆ - ح...
10.8K 1.4K 12
"من تورو انتخاب میکنم" قبیله جئون جونگکوک با کمبود اب روبه رو شده و جونگکوک دنبال راهیه تا این مشکل و در مهمونی که امپراطور کارتیور ترتیب داده حل کنه...
52.7K 6.7K 9
•|🖇فیکشن: #MadKook •|🖇کاپل: کـــوکــوی •|🖇ژانر: درام، انگست، اسمات، رمنس [سَــداِند] •|🖇نویسند: WhiteNoise 🖇•| من جونگکوکم...جئون جونگکوک...بوکس...