21:☃️

1.3K 291 26
                                    

یک هفته بعد از اون پیام، جیمین توی یه شب برفی درحالی که کنار آدم برفی‌ای که درست کرده بودیم توی پارک ایستاده بودیم، ازم درخواست کرد که دوست‌پسرش بشم.

قبول کردم.

جیمین زیر بارش برف شروع به بوسیدنم کرد.
لب‌هام که بخاطر سرمای هوا بی‌حس شده بود زیر گرمای لب‌هاش ذوب شدن.

گرمای بوسه‌ای که شروع کرده بودیم به حدی بود که سرمای هوا رو حس نمیکردم.

و تنها شاهد این بوسه، آدم‌برفی‌ای بود که زیربارش برف با لبخند به ما خیره شده بود.

Heal Me | ᴊᴍ+ʏɢWhere stories live. Discover now