پسر خانواده‌ی کیم

985 302 78
                                    

9 June

"بفرمایید!"
لیوان بزرگی که پر از شیر داغ بود رو جلوی آقای کیم گذاشتم.درحالیکه با لبه های بلوزش بازی میکرد نگاهشو به لیوان داد و بعد از تشکر زیر لبی،لیوان رو جلو کشید.

"پس اونی که قرار بود برای تابستون پیشمون بمونه تو بودی!"
سرمو آروم تکون دادم،معلوم بود میخواد سر صحبت رو باز کنه.از آقای کیم بدم نمیومد درستش اینه که کلا بود و نبودش برام مهم نبود.اونم یه استاد عقده ای که به انداختن علاقه داشت.

"خب از دیدن دوبارت خوشحالم جونگکوک.امیدوارم حرفی از میدونی دیگه..."
بعد نگاهشو به پلاستیک سیاهی که جنازه ی گلدون جین هیونگ بود داد.
هنوز کنار میز ایستاده بودم،مثل خودش نگاهمو روی پلاستیک چرخوندم.میتونستم بگم مثل سگ از جین هیونگ میترسه.
"نگران نباشید آقای کیم."

سرشو تکون داد و جرعه ای از اون شیر رو خورد.
الهی بپره تو گلوت.
این فکر از ذهنم رد شد و بلافاصله صدای سرفه های پیرمرد بیچاره کاری کرد که از آرزوم پشیمون شدم.
چند بار پشتش زدم تا سرفه هاش آروم شد و دستشو بالا اورد که دیگه پشتش نزنم.

انگار از خوردن شیر پشیمون شده بود همونجا رهاش کرد.از جاش بلند شد و لبخندی که هیچوقت تو کلاس بهم نزده بود رو نشونم داد.چه جالب!اون چال گونه داشت.
"من میرم بخوابم،ممنون بخاطر شیر."
سرمو تکون دادم و چیزی نگفتم.وسط راه ایستاد و به سمتم برگشت.
"راستی جونگکوک،فردا صبح زود بیدارم کن.باید برای جین یه گلدون دیگه بخرم."
دوباره سرمو تکون دادم،نمیدونم چرا اما اصلا نمیتونستم قیافشو تحمل کنم.اینم از شانس من چرا باید شوهر جین هیونگ،اون مرد مهربون این مردک بداخلاق در بیاد؟

بعد از شستن ظرفا گرفتم خوابیدم.باید صبح زود بیدار میشدم تا اون رو بفرستم گلدون بخره.هرچی بود مطمئن بودم خیلی از جین هیونگ میترسه.
استاد زبانمون یک شوهر ذلیل به تمام معنا بود،این رو از همون فردا صبح که بیدار شدم فهمیدم.وقتیکه اون رو بیدار کردم تا بره و برای هیونگ یه گلدون بخره.هیونگ زودتر بیدار شده بود تا برامون صبحانه درست کنه.
و خب وقتی با جای خالی گلدون عزیزش مواجه شده بود قطعا رفتار خوبی از خودش نشون نداده بود.

جین هیونگ به معنای واقعی سرخ شد،وقتی دنبالش کردم دیدم چطور پلاستیک زباله ای که باقی مونده های گلدونش توش بود رو سمت آقای کیم خوابیده پرت کرد.
پیرمرد بیچاره،وحشت زده از خواب پرید و بعد از کتک حسابی که با دمپایی از همسرش خورد رفت تا برای جین هیونگ عصبانی گلدون بخره.

بعد رفتن آقای کیم جین هیونگ دوباره به همون فرشته ی قبلی برگشت،میز صبحونه رو بدون اینکه بذاره دخالت کنم چید.
"دست نزن پسر لجباز،زود برو دست و صورتتو بشور ببینم!"
چند ضربه به باسنم زد و من رو راهی دستشویی کرد.

•Complete~Daddy Long Legs || Taekook VerNơi câu chuyện tồn tại. Hãy khám phá bây giờ