چلغوز : صبح بخیرو سلامتی پرنسس☺️
چلغوز : خوب خوابیدی بیبی؟
هری : بهم نگو پرنسس
چلغوز : چرا کیتن؟
هری : انقد برام اسم نذار
چلغوز : اسم گذاشتنو دوس دارم هلو
هری : بلاکت میکنمو به جرم آزار و اذیت پلیسارو میفرستم سراغت
چلغوز : مدرکی نداری
هری : درواقع خودت اعتراف کردی، اسکرین و قبضشو دارم بدبخت
چلغوز : اوففف چرا وقتی عصبانی میشی انقد هاتی
هری : پــروردگــارا
چلغوز : رو گوشیم یه کرونومتر شیش هفته ای گذاشتم
چلغوز : دست راستم تا اونموقع میشه دست مرحوم آرنولد
هری : انقد حالمو بهم نزن نکبت
چلغوز : چیه مگه؟؟؟ خودتم جق میزنی
هری : این که املاشو بلدی جای تعجب داره
چلغوز : حال کردیا، نه؟؟😏😏😏
هری : نه حقیقتن. حتمن کیبوردت تصحیحش کرده
چلغوز : حق باتوئه جیگور😖
هری : میدونستم
چلغوز : میدونم تا شیش هفته قرار نیست بکنیم، اما به نظرت شاید بتونیم وقت بگذرونیم؟
هری : اولا، من نگفتم بعد شیش هفته باهات میکنم. گفتم شاید بهش فک کنم.
هری : دوما، من بهت اعتماد ندارم
چلغوز : جـیـگـور لـطـفن مـن فقـط میـخـوام رو در رو بـبـیـنمـت
هری : 😑😑😑😑😑
چلغوز : چرا باورش انقد سخته؟؟؟😭
هری : باشه میام همو ببینیم اما باید توی یه مکان عمومی باشه
هری : در ملا عام که نتونی بهم تجاوز کنی
چلغوز : جـیـگور مـن گــه بــخــورم
هری : باورم نمیشه
چلغوز : 😣😣😣😣
هری : میخوای ببینیم یا نه
چلغوز : بله جیگور لطفن
هری : باشه. منو دوستم امروز داریم میریم پاساژ. میتونی بیای اونجا ببینیم
چلغوز : چه ساعتی؟؟؟
هری : حول و هوش پنج
چلغوز : اسکلم که نمیکنی؟
هری : نمیدونم شاید
چلغوز : 😥
![](https://img.wattpad.com/cover/233038262-288-k905085.jpg)
VOUS LISEZ
Wanna Fuck?
Fanfictionلویی غالبا یه لاشیه و هری فک میکنه که اون یه آشغاله. تا وقتی که نظرش عوض میشه. • a Larry Stylinson Fanfiction. • _ترجمه ی فارسی. نویسنده : mochaharry تلگرام : FanfictionsOnly