هری : میشه لطفن توضیح بدی که چرا یه پسره به اسم لویی همین الان ازم درخواست سکس کرد؟
جما : نمنه؟ من باید از کجا بدونم
هری : چون ازم پرسید که داداش توئم یا نه
هری : و گفتش که باهات توی یه پارتی آشنا شده
جما : اوه
هری : ؟؟؟
جما : نمنم. فقط محلش نده، لاشیه.
هری : آره میدونم. همین حالاهم شمارشو بلاک کردم
جما : آماشالله. تا حامله نشدی نده.
هری : چی؟!
جما : نمنم. مامان قبلنا اینو بهم میگفت
![](https://img.wattpad.com/cover/233038262-288-k905085.jpg)
YOU ARE READING
Wanna Fuck?
Fanfictionلویی غالبا یه لاشیه و هری فک میکنه که اون یه آشغاله. تا وقتی که نظرش عوض میشه. • a Larry Stylinson Fanfiction. • _ترجمه ی فارسی. نویسنده : mochaharry تلگرام : FanfictionsOnly