part9:Vladimir's Book

Start from the beginning
                                    

جونگ کوک با لبخند شیطونی به سمتش خم شد و بوسه ی سریعی که روی لب هاش نشوند :"متاسفم ددی!"

تهیونگ برای چند لحظه چشم هاش رو بست و از حس خوبی که گرفت متعجب شد...چند روز بود که درست و حسابی هم رو نبوسیده بودن؟؟

جین جلوی خودش رو گرفت تا به تهیونگی که با دست های روی هوا خشک شده، بی حرکت مونده بود نخنده و گفت:"بچه ی بی حیا!حضور من رو نادیده نگیر!"

جونگ کوک تک خنده ای کرد و گفت:"تو دیگه از خودمونی عمو سوکجین...بعد از بارها اتفاقی دیدنمون فکر کردم دیگه عادی شده!"

تهیونگی که با یاد اوری اون اتفاقات خجالت اور احساس شرمندگی میکرد تک سرفه ای کرد و گفت:"بسیار خب کافیه...داشتم میگفتم...اولین رمزگشا از ازدواج یه اسکای الف* و یه انسان
معمولی بوجود اومد!...قدرتش توی نسل های بعدیش ادامه پیدا کرد و تعدادشون زیاد و زیادتر شد.
و البته که تنها قدرتتون توی رمزگشایی متون نیست اما!!این موضوع بمونه برای بعدا...همین قدرتت برای اینکه تورو ازم جدا کنن کافیه..."

جونگ کوک به چشم های غمگینش خیره شد و قبل از اینکه عکس العملی نشون بده دست های سوکجین روی شونه ی تهیونگ قرار گرفت و فشار دلگرم کننده ای بهش داد.

نگاهش رو به چشم های منتظر وکنجکاو جونگ کوک داد و گفت:"بزار ادامه اش رو من بهت بگم...ولاد هیچوقت تصورش رو هم نمیکرد که روزی شخصی بتونه نوشته هاش رو رمز گشایی کنه...

اما اون زمان دیگه زنده نبود که بتونه حداقل اون کتاب رو از بین ببره..توسط دختر خودش کشته شد!وقتی اولین رمزگشا تونست بخشی از اون رو به نفع گرگینه ها رمزگشایی کنه نژاد الف های خاکستری کاملا از بین رفتن!!!
البته طلسم های رو کتاب به حدی زیاده که رمز گشایی اون انرژی خیلی خیلی زیادی میبره!
بقیه ی گونه ها با هم متحد شدن و تمام افرادی که اون بخش از کتاب رو میدونستن، برای جلوگیری از هرج و مرج از بین بردن...

سالها سعی کردن که کتاب رو از بین ببرن اما حتی بهترین جادوگر ها هم موفق به انجام دادن اینکار نشدن!

تمام گونه های باقیمونده سعی میکردن برای بقای خودشون و برهم نزدن تعادل هم که شده در صلح زندگی کنن اما همیشه موجودی وجود داره که باعث بهم خوردنش میشه.

افرادی که بخاطر کینه ی شخصی سعی میکردن یه گونه ی دیگه رو از بین ببرن و به آینده ی ماجرا فکر نمیکردن...

طی این سالها جنگ ها و کشمکش ها و خونریزی های زیادی شکل گرفت که نتیجش قتل عام شدن نژاد شما توسط خون آشام های چشم سرخ و گرگینه ها شد.

شاید فکر کنی توی اون کتاب فقط طریقه های کشتن و نابودی موجودات نوشته شده اما اینطور نیست.

ولاد نقاط مثبت و نقاط ضعف هر گونه رو مینوشت..راه های قوی تر شدن و یا ضعیف تر شدن...کشتن و یا حتی زندگی بخشیدن بهشون!!

My Immortal Daddy [Taekook]Where stories live. Discover now