عصبی دستشو روی میز کوبید
-"یاااا...!"
کتابشو ورق زد
-"جیون...فقط ساکت بمون و بازیتو انجام بده.."
عصبانی بلند شد و لگدی زد که میز شطرنج با مهره هاش زمین افتاد
-"من با این احمق بازی نمیکنم!"
-"من احمق نیستم!...احمق تویی که نمیتونی همچین بازی راحتیو انجام بدی و برنده شی.."
تهیون گفت و لبه های دامنشو بالا کشید و کنار جونگکوک نشست
-"یااا...من شاهزادم...به چه جرعتی بهم میگی احمق گستاخ؟؟"
-"جیون!"
-"تو هم همه ش طرف اونو میگیری...من برادرتم هیونگ.."
جونگکوک عصبانی کتابشو بست و روی میز کوبید
-"چرا به این فکر نمیکنی که تو 12 سالته و تهیون فقط 7 سالشه؟"
برای این که جلوی تهیون گریه نکنه بیرون دویید و زیر پله های سنگی نشست...سرش رو روی زانو هاش گذاشت و گریه کرد
نامجون با کمی گشتن تونست بدن جمع شده ی جیون رو پیدا کنه
کنارش زانو زد
-"شاهزاده ی من؟"
ترسیده عقب رفت و پشتشو به دیوار تکیه داد
-"یاا..ترسوندیم..."
لبخند مهربونی زد و با دستمال تمیزش اشک هاشو پاک کرد
-"منو ببخشید سرورم.."
جیون که اروم تر شده بود اب بینیشو بالا کشید
-"چرا اومدی هان؟..تو مشاور هیونگی نه من"
-"اینطور نگید شاهزاده..من مشاور و راهنمای هردوی شما هستم.."
-"خ..ب؟"
-"یعنی هرچیزی که لازم باشه میتونید به من بگید...من اینجام تا به شما و ولیعهد خدمت کنم"
-"من به کمک تو احتیاجی ندارم"
با رو برگردوندن جیون،نامجون کنارش نشست و به دیوار تکیه داد
-"میخوام یک رازی بهت بگم جیونا.."
کنجکاو نگاهش کرد
-"مگه رازی داری؟"
نامجون از لحن بامزش خندید و دستشو روی موهای نرمش کشید
-"من هم ادمم...چرا نداشته باشم؟"
جیون "اوه"ارومی گفت و دوباره به روبه روش خیره شد
نامجون گلوشو صاف کرد و چیز هایی که میخواست بگه مرور کرد
-"میدونی؟من همیشه بهت افتخار میکنم جیونا.."
جیون ذوق زده سمتش برگشت
YOU ARE READING
𝐺𝑒𝑖𝑠𝒉𝑎 |✨| 𝒌𝒐𝒐𝒌𝒎𝒊𝒏 *
Romance༈ 𝐺𝑒𝑖𝑠𝒉𝑎 ༈ { هرزه } ~فصل یک کامل شده فصل دوم هم کامل شده~ 𝑘𝑜𝑜𝑘𝑚𝑖𝑛 ⌇ 𝑦𝑜𝑜𝑛𝑡𝑎𝑒 𝑟𝑜𝑚𝑎𝑛𝑠𝑒 , 𝑎𝑛𝑔𝑒𝑠𝑡 , 𝑆𝑚𝑢𝑡 -"عشق برات کافیه؟" -"عشق تنها چیزیه که کنترلم میکنه" .... -1 #𝑡𝑎𝑒𝑔𝑖 -1 #𝑆𝑚𝑢𝑡 -1 #𝑘𝑜𝑜𝑘𝑚𝑖𝑛 -1 #𝑝...