سخن آخر

3.2K 342 347
                                    

منتظر این لحظه بودم . این لحظه که از بین اشکام به خودم افتخار کنم . این کلمه ها رو توی تاریکی مینویسم ولی تمام وجودم روشنه ؛ روشن از یه قدرت و باوری که به خودم دارم . شرایط گاهی خیلی سخت میشد ، اون قدر که رویام میشد مرگ و نیست شدن ولی حتی توی اون لحظاتم ، این داستان لعنتی مثل دستای جیمین که تهیونگو از سقوط حفظ میکردن ، برم میگردوند به واژه امید و دوباره تلاش کردن .

پس ممنونم چون این داستان زنده نگهم داشت !

کلی یادداشت و چرک نویس از روزایی دارم که همه چیزو ول میکردم تا برای جیمین و تهیونگم داستان سرایی کنم . مینشستم تا یه داستان بنویسم پر از عشق و حس های آبی . اون روزا که شروعش کردم ، دور و بر یک سال و نیم پیش ، تازه وارد دنیای هفت رنگ بی تی اس شده بودم . یادمه تولد تهیونگ بود که شروع کردم به نوشتن . همه چیز درست مثل یه معجزه بود چون اصلا لازم نبود فکر کنم ، کلمه ها خودشون پیداشون میشد و قصه ام شکل میگرفت .

فصل یک با یه انرژی خارق العاده نوشته شد . کلی عشق و حمایت . کلی فرشته . اومدین کنارم و به احساساتی که رنگ و بوش لای تک تک خطوط داستان قابل لمس بود ، افتخار کردین ؛ هر روز و هر ثانیه خوشحالم کردین . بلایندد تا قبل از اون لبخند بود و بعد شد امید . امید من !

و فصل دو شروع شد .

جایی که خواننده های حقیقی رو پیدا کردم .

زحمتم برای فصل دو ، خیلی بیشتر از چیزی بود که برای فصل یک مایه گذاشتم . چون سخت بود حس کردن ناامیدی عمیق جیمین و گفتن از احساسات خالص تهیونگ و پیدا کردن راهی برای برگردوندن یه روح خسته به زندگی . ولی تهیونگ برش گردوند چون تونست دلخوشیای جیمینو پیدا کنه . اسمشو گذاشتم اشک ها . اشک هایی که دردن ولی توی زندگی وجود دارن و کسی نمیتونه حذفشون کنه . اشک هایی که خیلیا از تلخیشون میترسن و فرار میکنن ولی این فصلی از زندگی همه ست .

هدف بزرگم نشون دادن زیبایی تضاد بود . تضاد جیمین و تهیونگ فصل یک و فصل دوم و زیباتر شدن این دو فصل کنار هم که در فصل اخر یعنی امید ، یکدست و ارامش بخش میشن .

موسیقی بی تی اس ، خود پسرا و ویژگی های جالب شخصیت واقعیشون خیلی کمکم کرد شخصیتای قصه رو بسازم . حتی یکی از شما بهم گفتین عاشق این شدین که فکت ها رو به خورد ساختار شخصیت ها میدم . در حقیقت من تهیونگ بلاینددو از روی خود کیم تهیونگ و جیمینو با دقت به نکته های شخصیتیش ساختم و اگه برید winter bear تماشا کنید ، خیلی خوب احساس میکنید تهیونگ ها چقدر شبیه همن .

شخصیتای زیادی توی داستان وجود داشتن . شخصیتایی مثل پدر جیمین ، هیونا ، سوهیون و چو جویی که دنیای واقعی خودم برای ساختنشون بهم کمک کرد . مین یونگی ، سونیا دو تا شخصیت مورد علاقه ام !

یه بار دیگه ؛ هدفم هیچوقت بد نشون دادن یونگی نبود ؛ تو این مورد خاص لازم بود چیزایی رو بر اساس طلب داستان دست کاری کنم و یونگی یکی از اونا بود . یا حتی سوجین که ایدل واقعیه .

Blinded (Vmin/BTS) CompletedWhere stories live. Discover now