Go with Euphoria by BTS 🎶
قسمت 26 :
{ تو دلیل یوفوریای منی }
قدماشو سریعتر از من برمیداره.
به سمت جلو، به سمت دریا.
میدوه و رد پاهاشو روی ماسههای نرم و سفید به جا میذاره.
تا جایی میره که آب با شعری از جنس امواج آهسته به استقبال پوست لطیف پاهاش میاد. خنکی خودشو روی پوست جیمین رها میکنه تا ماسهها توی آبی پر نشاطش غیب بشن، تا خیسی بمونه روی پاهای ظریفش و حس خوب به تک تک سلولهاش بدوه. دستاشو باز میکنه، دور خودش میچرخه و به آسمون نشون میده که امروز خوشحالتر از همیشهست.
تعجب نمیکنم وقتی دستام میرن به سمت دوربینم. سرجام متوقف میشم تا یه بار دیگه شکار لنز دوربینم بشه.
دور خودش میچرخه و وقتی توی آب میدوه، قطرات آب به اطراف پاشیده میشن. داد میزنه؛ " یوهو! " و دور خودش میچرخه، چشماشو رو به آسمون میبنده و سینهاش بالا و پایین میره تا بهم بگه اون داره نفسای عمیق میکشه. داره به تپشای منظم قلبش گوش میده و بازم توی دفترچهی ذهنش یه ورق جدید باز میکنه. با زیباترین خطی که میتونه، مینویسه:
- زندگی قشنگه.
و این قشنگی رو با لبخنداش غلیظتر میکنه.
" تهیونگآه... "
میدوه سمت من، باعث میشه دیگه فرصتی برای تماشا کردنش نداشته باشم چون دستامو میگیره و منو به سمت آب میکشه. باعث میشه با دو هم قدمش بشم. داد میزنه و وارد آب میشه. دستمو رها نمیکنه، میگه از خیس شدن نترسم. در امتداد امواج میدویم و باد میپیچه توی لباسامون، موهامونو عقب میزنه و صدای داد خوشحال جیمینو، مثل یه معجون جادویی به گوشام میریزه.
" تندتر بدو! "
دنبالش میرم. دنبالش میدوم. پاهام خیس میشن. لباسم عقب میره و دوربینم تکون میخوره.
" بیا، باید منو بگیری! "
پس دنبالش میرم تا دوباره دستام به دستاش برسن. پاهام توی ماسه و آب فرو میرن و صدای خندهاش از صدای امواج فاصله میگیره چون داره ازم دور میشه.
YOU ARE READING
Blinded (Vmin/BTS) Completed
Fanfictionبرف میباره و من دوسِت دارم. عاشقانهای لبریز از احساس، آبی و آرام. ● فصل یک : لبخندها ● فصل دو : اشکها ● فصل سه : امید چاپ شده توسط نشر مانگاشاپ Highest ranking : #1 in Fiction #1 in BTS Written by BlackStar داستان در حالِ ویرایش میباشد :)))