6

372 53 8
                                    

Part 6
Zayn pov

زمانه حال

تقریبا بیست دقیقه ی بعد جلوی در خونه بودیم...هری درو باز کرد و چمدونو از دستم گرفت و برد داخل و بردش طبقه ی بالا تو اتاق خودش.رفتم تو اشپز خونه و هات داگ هایی که خریده بودیمو گذاشتم رو میز.هری چند دقیقه بعد اومد نشست و بی سر و صدا غذامونو خوردیم...نمیدونم چش شده...چند دقیقس خیلی ساکته...
- چیزی شده هری؟!
+ نه....نه چیزی نیست

یه لبخند کوچیک زد و بلند شد.وسایلو جمع کرد و میزو مرتب کرد...
+ راستی.کلودیا متنمونو برام فرستاد.پرینت گرفتم ازش.واسه تورو گذاشتم رو میز.
- کی تمرینا شروع میشه؟
+ فردا.
- چقدر زود.فکر میکردم ماه دیگه باشه...

پوکر بهم نگاه کرد گفت
+ دو هفته دیگه اجرا داریم

با تعجب بهش نگاه کردم.شونشو بالا انداخت.خواست بره بیرون از اشپزخونه که جیغ زد.سریع بلند شدم و رفتم کنارش.
- چی شده؟؟؟؟
+ لعنت بهت گفتم منو نبر فیلم ترسناک ببینم.همش حس میکنم یه کسی تو تاریکی وایساده...

یه لحظه همینجوری نگاهش کردم و بعد خندیدم
رفتم چراغارو روشن کردم و دستشو کشیدم و نشوندمش رو کاناپه...
- بشین...میرم قهوه درست کنم...

سرشو تکون داد و پاهاشو جمع کرد تو شکمش...به کیوتیش لبخند زدم و موهاشو بهم ریختم.
- فرفریه کیوت...

لباشو جمع کرد و چونشو گذاشت رو زانوهاش...
+ اصلا هم کیوت نیستم.

خندیدم و رفتم سمت اشپزخونه...دو تا ماگ برداشتم و گذاشتم رو اپن...پودر قهوه رو برداشتم و ریختم تو قهوه جوش...توش به اندازه ی لازم اب جوش ریختم و قهوه جوشو گذاشتم رو شعله.زیرشو زیاد کردم...به محض اینکه شروع کرد به جوشیدن زیرشو کمه کم کردم و اروم همش میزدم...زیر لب اهنگ مورد علاقمو زمزمه میکردم...
- شیر یا شکر؟؟؟؟

بلند گفتم و هز هم همونجوری جوابمو داد:
+ هر جفتش...

سرمو با لبخند تکون دادم.وقتی یادم افتاد اون پشتش به منه و نمیبینه حرکتمو گفتم:
- باشه...

وقتی تقریبا اماده شده بود رفتم و از تو یخچال شیر برداشتم...به قهوه ها اضافش کردم و بعدم یکم شکر توش ریختم...یکم همش زدم و زیرشو خاموش کردم...اول ریختمش تو ماگه خودم و بعد هم واسه هری.
ظرف شکر رو برداشتم و گذاشتمش تو سینی کوچیکی که روی میز بود.ماگ هارو هم گذاشتم و بردمش پیش هری.هنوز همونجوری نشسته بود.حتی موهاشو مرتب هم نکرده بود
- بیا...

ماگ رو گرفتم سمتش و اون دستشو دراز کرد سمتم و ازم گرفتتش...
- خب...چه خبر؟؟؟

مثل کسی که از یه جای دیگه بیرون کشیده شده باشه سرشو بلند کرد و نگاهم کرد.
+ میشه یه چیزی ازت بپرسم؟؟؟
- البته...
+میشه بهم بگی که چه اتفاقی برات افتاده؟؟؟
- منظورت چیه؟!

diary of a psycho [zarry]Where stories live. Discover now