part18

3.2K 366 49
                                    

-چرا پیش سباستین خوابیدی هری؟

لیام بی مقدمه پرسید و هری متعجب نگاهش کرد

-چون مست بودم نخواستم با لویی رو به رو بشم

-چرا؟

-چی چرا لیام؟

-چرا مست بودی؟چرا نخواستی باهاش رو به رو بشی؟

نایل لیوان آب طالبیشو گذاشت رو میز و کنار هری نشست

-چون اون یه عوضیه و شرط میبندم وقتی هری از مدرسه رفته خونه لویی داشته یکیو به فاک میداده!

هری چشماشو بست و سرشو تکون داد

لیام اخم کرد:هری تو نمیتونی مثل توپ بین دو نفر باشی یکیو انتخاب کن
هری سرشو انداخت پایین:دارم فکر میکنم سختمه من نمیتونم کسیو که عاشقشم هی با این و اون ببینم

لیام:پس میلت به سباستینه؟

هری سرشو تکون داد:من هیچ حسی به سباستین ندارم

لیام دستشو گذاشت رو دست هری و با دلسوزی بهش نگاه کرد کاش میتونست یکاری بکنه

-اون اهمیت نمیده که تو مثل توپ بچرخی

نایل در حالی که آب طالبیشو مزه میکرد گفت

هری به نایل نگاه کرد

نایل ادامه داد:باور کن ما بهش گفتیم که سباستین تورو بوسیده یا تو شب پیشش بودی اما اون چیزی نگفت بی تفاوت بود

خود نایل نمیدونست چرا اینارو میگه اما حس کرد هری باید بدونه

هری چیزی نگفت اون تعجب نکرد حدس میزد و پیش بیینیش کرده بود

لیام همچنان دلسوزانه داشت نگاهش میکرد

که صدای شاکی زین باعث شد هر سه بپرن

-لیام تو داری به من خیانت میکنی؟

زین با اخم رو صورتش گفت

لیام لبخند زد:نه بیبی داشتم دلداریش میدادم

زین چپ چپ هریو نگاه کرد هری دستشو از زیر دست لیام کشید بیرون و بغلشون کرد

زین خودشو رو پای لیام انداخت و دستاشو دور گردنش حلقه کرد

هری بهشون لبخند زد اما میشد حسرتو تو چشماش دید

.

لویی در حالی سیگار روی لبش بود تند تند تایپ میکرد اون در حال تکمیل پرونده ی شرکت بود چون حال و حوصله ی کار نداشت اونارو آورده بود خونه

لویی شب قبلش یه کلمه هم با هری حرف نزده بود فقط مست کنارش افتاده بود و صبح رفته بود سر کار!

هری درو باز کرد و با صدا بست با دیدن لویی در حالی که سیگار روی لبش مونده بود خاکسترش زیاد شده بود و حواسش نبود ناخودآگاه لبخند زد

I don't believe in love! ~ By Atusa20Where stories live. Discover now