part14

1.1K 171 34
                                    


هری سعی میکرد در حالی که راه میره شلوار بپوشه!اونا بعد سکس دیشب تو همون وضع خوابیده بودن و از بخت بد الان مادر هری پشت در بود

هری سرشو از یقه ی تیشرتش رد کرد و درو باز کرد
لویی اما فقط شلوار جینشو تنش کرد و سمت آشپزخونه رفت و قهوه جوشو روشن کرد

-سلام مامان

-سلام عزیزم

آنه نزدیک رفت و هریو محکم بین بازوهاش گرفت هری مثل همیشه عقب نکشید اونم مادرشو بغل کرد

-سلام خانوم استایلز

-لویی بهت گفتم بهم بگو آنه

لویی خندید:خوب هستید آنه؟

-ممنون

آنه به نظر میرسید حال خوبی داره در حال خنده بود هریم باهاش لبخند میزد که یهو چشمش به باکسرش وسط سالن افتاد با چشم به لویی اشاره کرد لویی رد نگاهشو گرفت و قهقهه زد

-چی شد؟

آنه با کنجکاوی پرسید

هری خودشو پرت کرد سمت باکسر و با پاش هلش داد زیر مبل برگشت سمت مبل دید جای باسنش که لویی بهش کاکائو مالیده بود خورده شده به مبل

رنگش پرید و این دفعه خودشو پرت کرد تو مبل
-هری عزیزم حالت خوبه؟

-خوبم مامان

آنه لبخند زد و پاکتای دستشو گذاشت روی اوپن

-هری عزیزم بخاطر تولدت واست پای مورد علاقتو درست کردم

-ممنون مامان

-میخوای بیای خونه با بابات جشن بگیریم؟

لویی پرید وسط حرفش:معذرت میخوام آنه قراره هریو ببریم رستوران با دوستا جشن بگیریم

-آه باشه عیبی نداره هر وقت خواستی بیا خونه پدرت کادوتو بهت بده

-باشه مامان ممنونم

آنه لبخندی زد و سمت در رفت

-ممنون لویی

-چرا؟

-چون کنارشی

لویی هم لبخند زد آنه رفت هری فوت بلندی کرد و از مبل کثیف بلند شد

-آخرین بارم باشه بدون تمیزکاری بخوابم

لویی خندید:بعد سکس تنها چیزی نمیشه خورد تکونه باور کن

هری چشماشو چرخوند و سمت حموم رفت بدنش هنوز کثیف بود و چسبناک

-من میرم دوش بگیرم میای؟

-آره واستا

.

لیوانای آب جورو زدن بهم

-خب لی چطوری آشتی کردین؟و بعد همو به فاک دادین؟

-فاک دادیم نه چیزه...

I don't believe in love! ~ By Atusa20Where stories live. Discover now