part7

4K 449 88
                                    

لیام:نایل اون گیه باورت میشه؟؟

لیام تو رویا لبخند زد و نایل پوزخند زد:دعوتش کردی؟

-نه

-چرا؟

-روم نشد

-برو از لویی مشاوره بگیر!

-نه مرسی حتما جوابش اینه برو تو اتاق بگیر بوسش کن همونجا باهم سکس کنین اگه خوشت اومد بگو بیاد بار

نایل قهقهه زد:ولی باحاله ها

لیام چشم غره رفت و چیزی نگفت

...

هری در کمدشو بست و دکمه ی شلوارشو بست

که یهو یکی از همکلاسیاش که یه پسر مو بور تقریبا جذاب بود سرو کلش پیدا شد

-هی هری میدونستی تو خیلی هاتی؟

هری چند بار پلک زد:ممنون!

خواست از کنارش رد شه که بازم پسر دستشو گرفت:ببین بخاطرت سفت شده تو استخر فوق العاده بودی!

هری چشماشو چرخوند:میتونی بری خالیش کنی

پسر دست هری رو کشید خودش روی صندلی نشست و هریو کنارش نشوند مطمئنا هری بی میل نبود چون هیچکس نمیتونه اونو مجبور به کاری بکنه که نمیخواد
پسر دست هری رو روی دیکش گذاشت و وادارش کرد لمسش کنه

هری با خودش فک کرد لویی هر شب اینکار میکنه چرا من نکنم؟

پس دیکشو محکم گرفت و از روی شلوار مالید بعد دکمه ی شلوارشو باز کرد و دستشو آروم فرستاد داخل و همزمان با لمس دیکش صدای اوه فاک پسر هم بلند شد

هری تند تر مشغول هندجاب دادن شد پسر کاملا مشغول ناله کردن بود و داشت میومد

در همین لحظه صدا اومد و چند نفر با هم داخل شدن پسر با دید اونا هل کرد و هری رو هل داد روی زمین

-گمشو اونور کونی عوضی

-هی جی اون به دیکت دست زد؟

-هری میخواستی بهش بدی؟؟

سر و صدا بیشتر میشد و هری بیشتر عصبی میشد یهو از جاش بلند شد:نه اونی که میخواست بهش دست بزنم این بود نه من ببینین هنوز سفته!

پسر دست و پاشو گم کرد:گمشو بیرون چرت نگو

هری خودشو تکوند و بقیه رو هل داد و سمت در رفت اما برگشت و یه فاک نشون داد و رفت!

..

هری واقعا از اتفاقای امروز عصبی بود بعد از مدرسه هم روز خسته کننده و یکنواختی داشت پس سعی کرد با گوش دادن اهنگ توی راه خونه حالشو بهتر کنه

یه تکست واسش رسید از لیام

"هری لویی زیاد امشب اوکی نیس با مامانش حرفش شده باهاش حرف بزن از اون حال دربیاد"

هری عصبی فوت کرد پس کی میخواست حال اونو خوب کنه؟

I don't believe in love! ~ By Atusa20Where stories live. Discover now