part4

4.3K 490 127
                                    

هری وقتی از لیام فاصله گرفت واقعا قصد نداشت که بره خونشون اون میخواست بره پیش لویی!

.

لویی یه دور دیگه تو آینه خودشو نگاه کرد:هات از الویز
به خودش چشمک زد اون امشب مهمون داشت یه نفرو دعوت کرده بود که به فاکش بده و حال کنه حتما شب خوبی میشد

با اومدن صدای در سمت در و رفت به سرعت درو باز کرد با دیدن پسر فرفری رو به روش شوکه شد اون اینجا چه غلطی میکرد؟

-چی میخوای؟

لویی با اخم گفت

-اومدم ببینم حالت بهتر شده؟

هری سعی کرد اضطرابشو با پیچیدن بند سیوشرتش دور انگشتش کم کنه

-من عالیم بچه جون حالا زود راهتو کج کن بروخونتون که وقتتو ندارم

-منتظر کسی هستی؟

-آره یه مهمون مهم دارم

هری حدس زده بود چون بوی عطر لویی که زده بود بینیشو پر کرده بود

-اما...

تا خواست حرف بزنه یه نفر از پشت نزدیک شد

-سلام

هری برگشت سمتش اون یه پسر قد بلند و درشت بود اون هیکل ورزش کاری داشت و آستیناشو تا زده بود و بازوهای گندشو به نمایش گذاشته بود

لویی:هییی اومدی؟

هری:این کیه؟

پسر نزدیک شد و لویی درو بیشتر باز کرد تا اون وارد شه و به محض وارد شدنش لویی دوباره درو نیمه باز کرد و با چشمای طلب کار به هری نگاه کرد:نمیخوای بری؟

پسر نزدیک شد:نمیخوای معرفی کنی؟

لویی لبخند مصنوعی زد:این هریه،هری این مستر گود فاکه(good fuck)

پسر خندید:اون بامزه اس من واقعا با تری سام مشکل ندارم!

لویی به وضوح عصبی شد:نه اون داره میره برو دیگه هری به مامانت سلام برسون!

هری از در فاصله گرفت و رفت لویی پووفی کشید و درو بست

-تو واقعا یچیزیت میشه ها! اون بچه رو تنها این وقت شب فرستادی رفت؟

لویی حرصش دراومده بود:اومدی سکس داشته باشی یا زر زر کنی میخوای حرف بزنی برو بیرون به تو مربوط نیست من با کی چطوری رفتار میکنم!

حرفاشو با حرص و پشت سرهم ردیف میکرد!

پسر خودشو جمع کرد:باشه حالا چرا حرص میخوری

لویی نیشخند زد از در فاصله گرفت و شروع کرد به لخت شدن

....

هری وقتی رسید خونه دید مامانش با عصبانیت دم در ایستاده

-نمیخوای بگی کجا بودی؟

I don't believe in love! ~ By Atusa20Where stories live. Discover now