part17

3.1K 344 31
                                    

لوی کلافه بود و عصبی توی خونه قدم میزد دیشبم با نگرانی خوابیده بود

کت و شلوارشو پوشیده بود اما کاملا نگران بود با صدای باز شدن در برگشت سمتش با دیدن هری اول نفس راحت کشید بعدش مثل یه شیر زخمی ترکید و شروع کرد به داد کشیدن

-میشه بگی کدوم گوری رفته بودی هری؟؟؟؟؟

صدای لویی انقد بلند بود که هری میتونست بگه توی فضای خونه اکو پیدا کرد

-مست کردم نتونستم بیام خونه

-کدوم گوری خوابیدی؟

صدای لویی ترسناک شده بود هری شونه هاشو بالا انداخت و از کنار لویی رفت تا بره سمت حموم

-پیش دوستم فک نمیکنم اهمیت داشته باشه

لویی نفس عمیق کشید و با عصبانیت سمت در رفت و پشت سرش کوبیدش

.

نایل وزنه رو پایین گذاشت همونجور که چشماش پسر هات رو به روشو دید میزد سعی میکرد حواسشو به لیام نگران که ناخوناشو میجویید بده

-بهش بگیم نایل؟

-نمیدونم لیام تو واقعا دیدی سباستین هریو بوسید؟

-آره خودم دیدم هریم منو دید اما وانمود کرد واسش مهم نیس

نایل خواست جواب بده با اومدن لویی حرفشو خورد لویی رکابی و شلوارک مشکی پوشیده بود و تتوهاشو به نمایش گذاشته بود با اینکه هنوز عرق نکرده بود هات به نظر میرسید

ولی وقتی به صورتش میرسیدی میتونستی خستگی رو تشخیص بدی موهاش روی پیشونیش ریخته بود و چشماش قرمز بود و ته ریش داشت

-های گایز

لویی حوله رو کنارش گذاشت و جایی نزدیک لیام نشست
نایل:چته لو چرا بیحالی؟

-دیشب نتونستم بخوابم

-چرا؟

-با هری دعوام شد و اون تا صب بیرون نیومد منم نگران بودم

نایل نتونست طاقت بیاره:دیشب دیدمت با سباستین تو بار بود

لویی بدون کنترل سرش برگشت سمت نایل:چی؟

تا نایل خواست حرف بزنه لیام جلوتر گفت

-امروز صبحم از ماشینش پیاده شد

لویی فقط پلک زد و بدون حرف به لیام نگاه کرد

-و سباستین هریو بوسید

لویی بیشتر از قبل شوکه شد چند لحظه بدون حرکت موند و صدای هری تو گوشش پیچید

[اوه ینی توم حق دخالت تو زندگیمو نداری؟منم با هرکی دلم میخواد بیرون میرم هرکیو میخوام میبوسم هر کیو دلم بخواد به فاک میدم یا باهاش میرم سر قرار به توم مربوط نیست]

I don't believe in love! ~ By Atusa20Where stories live. Discover now