«بهت که گفتم نونا، ما کمپ داریم. معلوم نیست کِی برگردم ولی اگه میخوای آپارتمانم خالیه، میتونی بری اونجا.»صدای پر محبت دختر بزرگتر با ولوم پایینتری جملات رو ادا کرد و یونجون متوجه شد شرایط بیشتر صحبت کردن نداره. پاهاش رو روی میز شلوغ دراز کرد و بیتوجه به افتادن پالت بزرگ سایهی چشم سر تکون داد.
«مشکلی نیست جونا، اصلاً ماهم مثل تو میریم سفر»
باشهی کوتاهی لب زد و بعد از تایید لیست مراقبت و نگهداری از خودش، خداحافظی کرد. نونای همیشه نگرانش حتی بلد نبود چطور و کجا محبتش رو خرج کنه.
پوزخند عمیقی صورتش رو پوشوند. گویهای روشن روی قاب آینه چهرهش رو زیباتر از چیزی که بود انعکاس میدادن، حتی سرخی پارگی لب پایینش هم بوسیدنی به نظر میرسید.«تموم شد.»
گوشیش رو توی جیبش انداخت و بعد از برداشتن فندک قدیمیش از روی میز، ایستاد. نگاه دیگه ای به صف مرتب کفشهای باله انداخت و با دقت لنزها رو چک کرد.
«مطمئنی دیده نمیشن؟»
سوبین با حوصله، سر تکون داد و آیپد رو سمتش گرفت.
«نه تنها دیده نمیشن، اگه بشن هم فکر میکنن دوربین های خود سالنه. نگران نباش.»
لبخند محوی به چهرهی مطمئن پسر زد و بعد از چک کردن همه چیز، بیرون رفت. به دستور مقامات - درواقع هوانگ هیونجین - همسرش، لی فلیکس باید تحت نظر میبود و این شامل سالن بلتی که هر روز برای تدریس و تمرین درش حضور پیدا میکرد هم، میشد. یونیفورم آزار دهندهی پلیس، خیلی خوب روی تنش نشسته بود و این که شونههاش رو پهنتر نشون میداد برای سوبین جذاب بود.
شب سخت و پرکارشون با ترک سالن خالی تموم شد و یونجون نفس حبس شدهش رو آزاد کرد. حالا توی ماشین گشت بودن و سوبین با دقتِ همیشه بالاش رانندگی میکرد، همه چیز آروم بود و بعد از مدتها کمی آرامش تپش تند قلبش رو، رو به کندی میبرد.
«شام بخرم؟ چی دوست دا-»
صدای بلند پیانو جملهی سوبین رو برید و نگاه هردو مرد رو سمت صفحهی روشن گوشیش کشوند. با اشارهی یونجون، تماس رو وصل کرد و روی پخش گذاشت تا اون هم بشنوه.
«کجایی؟»
چانگبین با وحشت نفس نفس میزد و وسط جمعیتی بزرگ ایستاده بود. لبخند روی لبهای یونجون نشست و با حدس اتفاقی که افتاده، دندونش رو روی زخم لبش کشید.
«داشتم بر میگشتم خونه، چی شده؟»
صدای بلند بازرس کیم واضح توی ماشین پیچید و چانگبین بیچاره هم حواسش پرت شد. هردو نگاهی به هم انداختن و با شنیدن جملهای که افسر زمزمه کرد یخ بستن، شاید از هیجان و کمی ترس.
YOU ARE READING
Blood Lake's Swan
Romance- hyunlix Romance, Action, Drama, Smut 🪽 " گناه نابخشودنی من تویی، بابت دوست داشتن و دوست داشته شدن با تو مجازات میشم "