Dang Dang

75 14 1
                                    


حقیقتاً نمی‌دونم چرا نمی‌تونم کامنت هاتون رو جواب بدم (واتپددددددد شرم بر تو) ولی متشکرم که برای خوندنش وقت می‌ذارید و دوستش دارید (همین که می‌خونید خیلی متشکرم حالا دوستش نداشتین هم عیبی نداره)

این صحبت کوتاه راجع به روند داستانه. راستش رو بخوام بگم، سوان اصلاً فیکشنی نیست که با توضیح دادن پارت هاش رو براتون توجیه کنم. هرچیزی بگم اسپویله و مزه‌ی فهمیدن خرد خرد داستان رو می‌بره. یک جمله، یک دیالوگ یا یک اسم می‌تونه کلید همه‌ی قفل ها باشه و این صحبت‌های من هم دسته گل بحث مفصل و پرباریه که دیشب با نگار عزیز (و وحشیم) داشتم. نتیجه‌ی بحث هم شد یک سری چیزهایی که باید بگم:

هیونجین گِی‍ - درواقع فلیکس سکشواله - ــه. احتمال ارتباطش با یک دختر رو خط قرمز بزنید.

فلیکس بایسکشواله پس؟ آفرین ایشون می‌تونه با یک دختری باشه، این رو خط نزنید.

مِی دخترِ یجی نیست، یجی به عنوان قیمش و عمه‌ش توی داستان حظور داره.

هیونلیکس از هم جدا شدن. فلیکسِ عزیزم یک پدر مجرده.

یجی و فلیکس بستی هستن نه پارتنر.

با وجود بایسکشوال بودن فلیکس مِی دختر اون و هیونجینه. هیچکدوم هم فرایند زیبایی حاملگی رو نداشتن، در آینده‌ی می‌فهمید از کجا اومده (می‌تونید توی گوگل هم سرچ کنید گی‌کاپل ها چطور بچه دار می‌شن)

و راجع به سخت بودن اسامی، من نویسنده هستم طبیعتاً نمی‌گم کجاش سخته (اموجیِ گریان) ولی کرکترهای منفی و آشغال توی فیکشن زیادن و من از شخصیت‌هایی استفاده می‌کنم که خیالی باشن. ته‌جانگ یک کرکتر متجاوز، فاسد و عوضیه، این که زاییده‌ی ذهنم باشه بهتره چون نمی‌خوام این صفات رو به کسی بدم. این راجع به همه‌شون صدق می‌کنه، تا حد ممکن نمی‌خوام این اعمال زشت و مزخرف مثل قاچاق یا خلاف‌های بزرگ رو به یک آدم زنده اختصاص بدم.

مورد بعدی هم بالرین بودن فلیکسه. این نوع هنر مختص جنسیت نیست و زیبایی، ظرافت و آرامشش می‌تونه مال یک مرد باشه. همون‌طور که خوندید، توی یکی از سکانس های اجراش با یک دختر اجرا کرد و نقش رومئو رو توی رقصش داشت. دیدتون رو باز کنید، این که بالرینه و با هیونجین توی رابطه‌ست معنیش این نیست که نمی‌تونه از خودش دفاع کنه. مطمئناً یکی توی دهنتون بزنه شما دوبار می‌زنید توی صورتش. اینجا قرار نیست یک نفر توسری خور و بدبخت باشه و یکی شاه‌زاده‌ای سوار بر اسبش، هردو کرکتر به نظر من شخصیت قوی‌ای دارن و این که فلیکس بخواد در مقابل هیونجین تسلیم باشه یا نه، تصمیم خودشه.

در آخر، برای بار دوم، متشکرم که وقت با ارزشتون رو برای اثرِ من می‌ذارید، متشکرم که راجع بهش فکر می‌کنید و نظر می‌دید، برای من خیلی مهمه و مهمید که اینطور دنبالش می‌کنید. دوستتون دارم و امیدوارم روزی برسه که همه‌ی گره‌های کور توی داستان باز بشه و خطر بزرگی که این دو رو تهدید می‌کنه اینقدر مخفی و توی سایه نباشه. 3›

Blood Lake's Swan Where stories live. Discover now