پارت 28

27 5 0
                                    

جونگ کوک انقدر بی حرکت بود که انگار مجسمه سنگی خوش تراش بود .

چهره زیباش درون تاریکی زیاد مشخص نبود . ولی در همون نور کم مثل ستاره میدرخشید .

اصلا نگران رفتارش نبود چون غیر ممکن بود به تهیونگ اسیب بزنه . ولی انقدر دلش برای اون پسر تنگ شده بود که هر لحظه ممکن بود اونو بغل کنه و تا میتونه اونو بو کنه .

ولی نمیتونست تهیونگ رو بیدار کنه ... نباید این کار رو میکرد .

تهیونگ هم از بویی که احساس میکرد بیدار شده بود ولی ترجیح داد وانمود کنه خوابه .

نمیتونست زیاد چشم هاشو باز کنه چون جونگ کوک متوجه میشد پس از بین فاصله کم دو پلکش که پر از مژه بود به اون تصویر تار زل زد .

وای که چقدر دلش برای اون تنگ شده بود .

جونگ کوک انقدر بی حرکت بود که نگران بود که ایا نفس میکشه ؟

تنها چیزی که میشنید صدای نفس های خودش بود .

جونگ کوک یک دفعه از تخت بلند شد ... چیزی به صبح نمونده بود باید میرفت .

ولی جلوی خروجی چادر متوقف شد .

تهیونگ : نرو .

جونگ کوک با شنیدن اون صدای شکسته دیگه نتونست تحمل کنه و به سمت صدا چرخید .

چشم های تهیونگ به رنگ ابی بود در اون تاریکی میدرخشید .

جونگ کوک : منو میبخشی ؟

تهیونگ از روی تخت بلند شد و فاصله شو با جونگ کوک که وسط چادر ایستاده بود کم کرد .

تهیونگ : همیشه میگفتن این خوناشام بیگناهه ... پس اگه همه معتقدن که تو بی گناهی ... من میبخشمت .

جونگ کوک : ولی هنوز طلسم من باطل نشده ... باید بترسی که من اینجام .

تهیونگ : من نمیترسم ... فقط نرو . این قلب و مغز دیگه نمیتونه ... کم اوردم جونگ کوک .

و حالا فاصله دو نفرشون به اندازه ده سانتی متر بود .

جونگ کوک : مردم اگه منو با تو ببینن همه چیز نابود میشه .

تهیونگ : تا وقتی دورگه هست ... کسی به ما اهمیتی نمیده .

و فاصله رو انقدری کم کرد که لب هاش تاقریبا مماس لب های جونگ کوک بود .

تهیونگ : من پادشاهم ... بهت دستور میدم از من فاصله نگیری .

جونگ کوک چشم هاش پر اشک شده بود ولی سعی میکرد گریه نکنه ... دلش پر میزد که درون اغوش گرم تهیونگش گم بشه .

تهیونگ : قسم میخورم ... اگه بری خودم میکشمت .

و لب هاشو روی لب های جونگ کوک گذاشت .

حریصانه لب های جونگ کوک رو گروگان گرفته بود و با دو دستش صورت جونگ کوک رو گرفته بود .

جونگ کوک هم همکاری میکرد و بوسه رو درست مثل تهیونگ ادامه میداد .

Hybrid prince Waar verhalen tot leven komen. Ontdek het nu