پارت 9

67 16 5
                                    

چانگ ووک : شما امروز مهم ترین فرد زندگی مو از من گرفتید ... منم زندگی های شما رو تبدیل به کابوس میکنم . من گرگ ها رو نفرین میکنم که فقط در ماه کامل با درد و عذاب فراوان و شکستن تک تک استخوان هاشون تبدیل بشن و این طلسم  با کشتن اولین فرد در زندگی شون فعال میشه . و برای گرگ های نیم انسان هم این نفرین اینطور خواهد بود : از زمان تولد هر ماه زیر نور ماه کامل از درد به خود می پیچید ولی تبدیل نخواهید شد و اگر تبدیل شدید دیگه راه برگشتی نیست .
نماینده های دخیل رو نفرین میکنم تا به موجودات خونخوار تبدیل بشن ، نور خورشید پوستتان را خواهد سوزاند ... و زجر زیادی خواهید کشید ... بدنتان مثل برف سرده ولی نمی‌تونید به آتش نزدیک بشید . و با هر موجودی که جهت تغذیه میکشید زشتی بدن ها فاسدتون مشخص خواهد شد .
و تو آلفایی که این مردم رو با خودت آوردی ...من تورو نفرین میکنم که علاوه بر نفرین گرگ ها نفرین بد ترس هم داشته باشی ...فرزندی از تو متولد خواهد شد ... شیطان مثل من و اون وقته که از ترس به خودت خواهی لرزید و خودت رو هزاران بار برای کار امروزت سرزنش میکنی ...

پایان فلش بک ...زمان حال .

پادشاه به خودش اومد .

هه سان : نترس سرورم ...اون دورگه فقط تهدید کرد ... اون نمی تونه کاری بکنه .

پادشاه سری تکون داد ولی ته دلش واقعا از پشیمان بود و میلرزید .

پادشاه : میریم کمک ... حرکت .

ولی دیر شده بود تهیونگ کردن یکی از افرادی که به جونگ کوک لگد زده بود رو پاره کرد و اون سرباز مرد .

دردی در وجود تهیونگ پیچید که از علائم تبدیل بود ولی عجیب تر اینکه بدون ماه کامل تبدیل شد و به حالت گرگ در اومد .

چشمهاش به رنگ بنفش در اومد .

پادشاه با دیدن آسمان و پسرش رنگ از صورتش پرید .

فرمانده شیر ها از وحشت دستور عقب نشینی داد ... دلش نمی‌خواست با یک گرگینه که می‌تونه تبدیلش رو کنترل کنه در بیوفته.

تهیونگ به محض رفتن ارتش شیر ها به حالت قبل برگشت و به سمت اون دوید .

جونگ کوک خودشو جمع و جور کرد و شنلش رو روی شانه تهیونگ انداخت .

ارتش به دستور پادشاه به دنبال شیر ها رفتن تا مطمعن بشن از مرز خارج شدن .

پادشاه سریع به سمت پسرش رفت تا مطمعن بشه خوبه.

تهیونگ رو وارسی کرد و یک خط هم روی بدنش نیوفتاده بود .

با همون چهره ترسیده لبخندی زد .

گرگ پدر : جونگ کوک رو سریع ببرید به کاخ و مداوا کنید .

...

تمام مدت تهیونگ تا خونه کنار ملکه ماهی ها حرکت کرده بود و پادشاه برای سرکشی از مرز رفته بود .

Hybrid prince Where stories live. Discover now