میگویند خواستن توانستن است ولی گاه خواستن داغ بزرگی بر دل میگذارد ، گدازه ای که تا اعماق قلبت را میسوزاند و با هیچ چیز ترمیم نمیشود .
آری . آنها دروغ میگویند .
دروغ میگویند . زیرا ، هیچ چیز این زندگی ارزشش را ندارد .
اغراق میکنند اگر بگویند از آن متنفرم . زیرا در باطن ، باز هم نمیتوانند عشقشان را به کسی که در ظاهر از او متنفرند ، انکار کنند .
چشمانشان ، لایه اشکی را حمل میکند که بارش ، هیچگاه به مقصدی که آن زمین لعنتی شده ی زیر پایشان است نمیرسد .
اغراق دروغ زیباییست که با آن رنگ میشود . با دروغ !
طوری که دیگر باور میکنی آن دروغ ، حقیقتی محض است .خوانده ام : قلب هایی که یکدیگر را به آغوش میکشند و چشمانی که به سوی یکدیگر شلیک میکنند .
آری .
آنها نیز دروغ میگویند . دروغ میگویند با چشمانی که برای وصف ، نیاز به اغراق بلند بالاتر از آنچه هست دارند . بلند بالاتر از تمام زیبایی و اندوهشان !دروغ و اغراق ، دو حقیقت زیبای زندگی اندد . حقیقت هایی برای این زندگی دروغین ، زندگی ای که میخواهد با دروغ ، دروغی دیگر را پوشش دهد و با همین دروغ ها ، به دروغی دیگر برسد .
زندگی و مرگ همان دروغ ها هستند . چرا که ما برای زندگی کردن در دنیای متولد میشویم که حتی یک ثانیه اش را هم زندگی نمیکنیم ، بلکه تلاش میکنیم تا زنده بمانیم ، شاید که تنمان ، خوراک کرم های خاکی شود . و زمانی که اسیر چنگال های کرم ها میشویم ، خواهیم فهمید که نه تنها زندگی نکرده ایم ، بلکه مرگ خوشی هم در انتظارمان نبوده است . نه حتی دنیایی بعد آن !
کاش میدانستیم که از همان ابتدا ، همه چیز یک دروغ بی رحمانه بود . حتی بهشت !
✨👀
نظرتون ؟
من نمیدونم چرا وقتی میدونیم که زندگی نمیکنیم ، بازم ، نمیتونیم خودمون رو از شر این همه دوییدن خلاص کنیم . شاید فکر میکنیم اگه الان بلایی سر خودمون بیاریم ، بعداً ، توی زندگی بعدی به مشکل میخوریم . ولی ، اصلا زندگی بعدی ای هست ؟ از کجا انقدر مطمینیم که قراره بهشتی باشه ؟ جهنمی باشه ؟
YOU ARE READING
دست نوشته های باران خورده [𝐑𝐚𝐢𝐧𝐲 𝐌𝐚𝐧𝐮𝐬𝐜𝐫𝐢𝐩𝐭𝐬]
Non-Fictionوضعیت : در حال آپ .🤎✨ روز آپ : نامشخص .🤎✨ یه سری از نوشته هام ، کوتاه یا بلند ، توی پارت های مختلف آپ کردم .🤎✨ البته نوشته ها به هم ربطی ندارن .🤎✨ موضوعشون رو هم مشخص کردم . 🤎✨ هر چند وقت یه بار ، پارت جدید بهشون اضافه میکنم .🤎✨ کامنتا و ووت ه...