Moje more...

-اره خوبه...خوبه...
گونه اونو نوازش میکرد و جیم در عین درد داشت لذت میبرد
دکتر سریع اون ناحیه رو پاک کرد و نخ و سوزنشو بیرون اورد ولی قبلش دید چیزی توی دست آلفاعه و سفت گرفتتش
دکتر هرچقدر سعی کرد نتونست اون کیسه رو از بند دست الفا رها کنه حتی دوتا سربازم تلاش کردن ولی نشد
-امگا...شما تلاش کنید
ته اروم دست جیم و گرفت
-به من بدش آلفا...برات نگهش میدارم هوم؟
جیم همونطور ک به اون خیره بود اروم انگشتاشو باز کرد

Moje more...

ته خواست کیسه رو کنار بزاره و فضولی نکنه ولی چیزی ک تو کیسه بود مطمئنا اونقدر برای آلفا مهم بود ک به این روز افتاده بود پس آروم کیسه رو باز کرد و با چیزی ک دید نفسش رفت

Moje more...

توی کیسه خرگوش سفیدی بود ک چاق و چله بود و یه گوشش کنده شده بود
امگا بغض کرد و به چشمای خمار و اروم الفا ک رو صورتش میچرخید نگا کرد
آلفاش بخاطر اینکه اون نمیتونس غذا بخوره رفته بود خرگوش سفید بگیره و طعمه یه شغال و گرفته و باهاش دعواش شده و زخم خورده و کل راه برگشت و پیاده اومده ک یه وقت کیسه از دستش نیوفته...

Moje more...

-امگا لطفا الفاتونو اروم کنید تا من بخیه بزنم
ته سریع روی اون مرد خیمه زد و صورتشو به صورت اون چسبوند و توی صورتش نفس کشید
بوی فرمون الفا تازه و خنک بود و روحشو قلقلک میداد و باعث میشد نفساشو با صدا توی صورت اون تخلیه کنه
چی بهتر از این برای اون؟
دکتر نخ و توی سوزن کرد و اروم تو گوشت الفا فرو کرد
مرد هیسی کشید ک باعث شد ته سرشو بغل کنه
اروم روی موهای کثیف اونو میبوسید و نوازشش میکرد
الفا با هر حرکت سوزن توی بدنش واکنش نشون میداد
وقتی دکتر سوزن و نخ و کشید تا گوشت کنار هم قرار بگیره الفا دهنش از درد باز موند
ته به لبای باز مونده اون خیره شد اروم خیز برداشت و لباشو به لبای اون سپرد و چشمای الفا به چشم بستش خورد
باورش نمیشد اولین بوسشون و توی این موقعیت بگیره ولی بازم باعث نشد لباشو دور لباش حلقه نکنه و نبوستش
اون لبای نازک و توی دهنش نبره و مک نزنه
ته اروم همراهیش میکرد و دکتر از غفلت الفا استفاده میکرد و سریع بخیه میزد
ته تنگی نفس گرفته بود ولی بازم حاضر نبود اون بوسه تموم شه
الفا دستاشو بالا اورد و دستای کثیفشو میون موهاش داده بود و سرشو بیشتر پایین نگه میداشت تا ببوستش و ته از حرکت انگشتای اون میون موهایش لذت میبرد اونقدر ک میون بوسشون ناله های ظریف و ارومی میکشید
در باز بود و ملکه و یون سو شاهد اون بوسه دوام دار بودن
یون سو از حرص اخم کرده بود و ملکه با بهت خیره بود
بوسه های جیم و یون سو هیچ وقت انقد با احساس و طولانی نشده بود
طبق معمول قهر کرد توی اتاقش و ملکم دنبالش راه افتاد
وقتی دکتر گفت بخیه تموم شده از هم جدا شدن و نفس نفس زدن لبای جفتشون خیس بود و لبخندی رو لبشون بود
-امگا....چون الفا زخم دیده باید با دستمال خیس تمیزشون کنید تا بعد دوروز برن حموم
ته سر تکون داد و گونه های گلگونشو از دکتر و سربازا مخفی کرد
جیم از فرمون بابونه امگا و بوسشون تو هپروت بود و خیلی زود بیهوش شد
پس ته با خیال راحت میتونس تمیزش کنه
وقتی داشت صورتشو تمیز میکرد چندین بار از لبای تو پرش بوسه دزدید
خرگوش سفید و خدمتکارا برده بودن تا برای شام کباب کنن و ته گفته بود همشو به همین اتاق بفرستن و کسه دیگ ای نخوره
چون شنیده بود بیشتر خرگوشایی ک الفا شکار کرده بود و یون سو خورده بود
نمیخواست این خرگوش و کسی داشته باشه
فقط برای خودشون بود
اروم کنار اون مرد خزید و دستشو رو سینش گذاشت
میتونست تپش منظم قلبشو زیر دستش حس کنه
لبخندی زد و اروم کنارش چشماشو بست
با اینکه امیدوار بود همه چیز درست شده و اتاق پر از عطر خوب بود ولی توی اتاق بغلی تصمیمات شومی در حال برنامه ریزی بود تا جامه عمل بپوشه...

White BunnyWhere stories live. Discover now