Behind The Mask (Homelander X Butcher)

46

🖇🖤⛓
#BehindTheMask
𝐏𝐚𝐫𝐭: #46

وقتی جان به استودیو رسید، اشلی از قبل منتظرش بود تا اونو آماده کنه.

"خب، فعلا میتونی قبل از مصاحبه آماده بشی... دیالوگاتو مرور کن و از این کارا، خودت بهتر میدونی. من فعلا چندتا کار دیگه دارم، لطفا اگه سوالی داشتی از بچه‌های تیم نویسندگی کمک بگیر، باشه؟"
بدون اینکه منتظر جواب بمونه، رفت و هوملندر رو تنها گذاشت.

یه دلیل خاص وجود داشت که مصاحبه امروز رو واسه گفتن حقیقت به کل دنیا انتخاب کرده بود. مثل خیلی از کمپانی‌های دیگه، شهرت برای وات خیلی مهم بود. به خاطر همین، کمپانی‌ها هرساله یه مراسم برگزار می‌کردن که توش علیه تبعیض و برای اتحاد مبارزه می‌کردن و به مشکلات اجتماعی و زیست محیطی می‌پرداختن. امروز یکی از همون روزا بود.

'روز جیکوب رولر' یکی از تعطیلات ملی بود. وات از برابری جنسیتی توی همه کانال‌ها و شبکه‌های اجتماعی حمایت کرده بود. مردی که این روز به اسمش بود، جیکوب رولر، یه امگا بود که از برابری بین امگاها، آلفاها و بتاها دفاع می‌کرد و اولین محاکمه رو توی سال 1912 در برابر یه آلفا که برعکسش ادعا می‌کرد، برنده شد. این یه رویداد تاریخی بود که تا به امروز جشن گرفته می‌شد.

وات میلیون‌ها دلار به خیریه‌ها اهدا کرد و صدای کسایی شد که هیچ پلتفرمی نداشتن. صحبت علیه تبعیض‌ها و جنسیت زدگی که هنوزم توی دنیا وجود داشت و نکته ویژه این روز، مصاحبه با سون بود که هرسال یکی از اعضاش سخنرانی می‌کرد.

قبل از اینکه همه‌چیز شروع بشه، باید خودشو چک می‌کرد تا مطمئن بشه همه‌چیز عالیه. علاقه‌ای به اینکه مثل قبل واسه مدت طولانی روی صندلی بشینه نداشت و به بقیه که بهتر می‌دونستن چیکار کنن اعتماد داشت. پس، 30 دقیقه بعد اون آماده بود.

هنوز 15 دقیقه به شروع مصاحبه مونده بود و مجری هم از قبل پشت میزش ایستاده بود و کاغذ سوالاتش رو مرتب می‌کرد.

"مطمئنی امروز میخوای اینکارو کنی؟"

صدای استارلایت اونو از افکارش بیرون کشید. بهش نگاه کرد و سرشو تکون داد، آهی کشید و گفت "چه موقع بهتر از الان؟ هاه، فک کنم امروز وات بیشترین سودشو میبره چون یکی از آلفاهاش تبدیل به یه امگا شده"

انی دستشو رو شونه‌ش گذاشت
"از پسش برمیای. تو توی این مدت خیلی تغییر کردی و بهتر شدی. لیاقت اینو داری که خود واقعیتو ببینن."

انتظار شنیدن همچین جملاتی رو از دهن استارلایت نداشت. که این خیلی حالشو بهتر کرد.

اونا با هم رفتن به صحنه و روی صندلی‌هاشون نشستن. حضار مشتاقانه اونا رو تشویق کردن. هوملندر براشون دست تکون داد و لبخند زد که بلافاصله صدای تشویقشون بیشتر شد که باعث شد اعتماد به نفس قهرمان بیشتر بشه.