🖇🖤⛓
#BehindTheMask
𝐏𝐚𝐫𝐭: #26اگه انی قبلا از هوملندر میترسید، الان رسما وحشتزده شده بود. عجیب بود که بلوند اونو ندید یا صداشو نشنید چون اون نزدیک به راهرو بود و به خاطر همینم معلوم بود حسابی توی صحبت با انعکاسش غرق شده.
انی میدونست که مرد مریضه و همهوجودش فقط ظاهریه که توی یه ورقه طلا پیچیده و عَرضه شده اما این اولین باری بود که اون روی مخفی مرد رو میدید.
اولین باری بود که این مریضی رو جلوی چشماش میدید که باعث میشد حس ناامنی و بیاعتمادی داشته باشه. وقتی که مرد چرخید و بدون اینکه بهش توجهی کنه از کنارش رد شد و رفت، فهمید که یه اتفاقی قراره بیفته.
با دیدن این حالت تهاجمی که خوب درکش میکرد با خودش فکر کرد "اوه خدایا، اون میخواد بره یکیو بکشه."
این درک از قضیه افتاد تو سرش که هوملندر یه شکست دیگه رو گذرونده. روانش انقدر داغون بود که داشت با انعکاسش حرف میزد... یا شایدم همیشه اینکارو میکرد ولی کسی نبود که ببینه؟ به نظر نمیرسید یه صحبت کوتاه مزخرف باشه، این انگار یه مکالمه کامل بود که فقط خودش درکش میکرد.
هرچی که بود، اون باید دنبالش میرفت چون میدونست هوملندر غیرقابل پیشبینیه. درحالی که با فاصله کافی پشت سر مردِ عصبانی میدوید، موبایلش رو روشن کرد و سریع وارد گروهی شد که همه پسرا توش بودن.
انی: [هوملندر دیوونه شده]
انی: [اون داشت با انعکاسش حرف میزد و هیچ ایدهای ندارم الان میخواد چیکار کنه]
هیویی: [مراقب باش! اگه خیلی بهش نزدیک بشی ممکنه بهت آسیب بزنه!]
امام: [ازش دور شو انی!]
اون بیتوجه به نگرانی دوستا و دوست پسرش، هوملندر رو دنبال کرد تا وقتی که به پشت بوم وات رسیدن. جان هنوز متوجه انی نشده بود، انگار هنوز تو افکارش غرق بود. انی میدونست اگه اون پرواز کنه نمیفهمه داره کجا میره پس امیدوار بود یه چیزی بگه که کمکش کنه.
درِ پشت بوم محکم بسته شد و انی نمیتونست بدون جلب توجه بازش کنه. با احتیاط گوشش رو به درِ فلزی چسپوند و سعی کرد اگه مرد چیزی میگه بشنوه اما تنها چیزی که فهمید "نشونش بده" و "بوچر" بود که اینا رو هم قبل از صدای بلندِ پریدن و پرواز کردنش شنید.
زمزمه کرد "بوچر..." و چشماش درشت شد.
با توجه به روحیه الانش هرکاری که میخواست کنه این بود که میخواد بوچر رو ببینه و این زیاد خوب به نظر نمیرسید.
بلافاصله موبایلش رو برداشت و به مرد زنگ زد که جواب تلفنش رو نداد. فحشی زمزمه کرد و شروع کرد توی گروه نوشتن
انی: [داره میره پیش بوچر]
انی: [بوچر جواب تماسمو نمیده!]
سریع برگشت و به نزدیکترین آسانسور رفت و با عجله دکمه رو فشار داد.
"گوه توش، زود باش دیگه!" وقتی بالاخره در باز شد رفت توش و با عجله دکمه طبقه اول رو فشار داد.
امیدوار بود که هیچ اتفاقی برای بریتانیایی نیفته.
🖇🖤⛓
یح، امگا مریضه
همونطوری که نویسنده اشاره کرده بود (پارت 0) BPD داره.گفته بودم قراره همچی بگا بره، نه؟🤭
طبق توطئههای مردک آینهای، قراره/یحتمل شاهد بگا رفتن ویلیام بوچر باشیم. روز خوش🗿
☆↤⭐️
YOU ARE READING
Behind The Mask (Homelander X Butcher)
Romance(Butchlander) from The Boys series -خلاصه: پسرا میفهمن که هوملندر اون آلفایی نیست که وات ادعا میکنه، اون امگاست و بوچر به عنوان یه آلفا تصمیم میگیره کنارش باشه... نویسنده: Cock_of_Duty از ao3 مترجم: ماهور💜 وضعیت آپ: تکمیل شده✅️ 🖇🖤⛓