جان ناله کرد "و-ویلیام، ل-لطفا" پاهاشو بیشتر از هم باز کرد و به آلفا فهموند که چی میخواد.

ویلیام پوزخند زد و دست آزادش رو به سوراخ خیس جان رسوند. شروع کرد به مالیدنش. انگشتشو رو سوراخ فشار داد ولی نه در حدی که واردش بشه. دیکشو از دهنش بیرون آورد و با دست دیگه‌ش مالیدش ولی حتی اینم برای امگا کافی نبود.

"ل-لطفا، بیشتر!" این ناله و حرفا برای گوشاش مثل یه موزیک بود و دیکشو هاردتر میکرد.

"چی میخوای؟"

"م-میدونی که چی میخوام!"

"هممم، فکر نمی‌کنم بدونم~..." وقتی اینو گفت، جان یهویی بازوشو گرفت و روی خودش کشیدش. با یه دست اونو نگه داشته بود.

قدرت قهرمان که ویلیام همیشه ازش متنفر بود میتونست همین الان اونو به اوج برسونه. دیدن اینکه اون چقدر آسون میتونه هلش بده براش هات بود؛ مخصوصا به خاطر اینکه امگا مطیعش شده بود.

امگا زمزمه کرد "منو بکن، ددی، اینقد محکم منو بگا بده که داد بزنم" و با چشمای تیره شده به آلفا نگاه کرد.

"هولی شت، دهنتو-" بیلی زمزمه کرد و سرشو تکون داد که جان پوزخند زد.

ویلیام رو ول کرد و بعد بریتانیایی بلند شد و عملا لباساشو جر داد. وقتی برگشت پوزخند زد که باعث شد جان ابرو بندازه بالا. بعد یهویی بیلی کمرشو گرفت و برگردوندش و لپای کونشو از هم باز کرد و صورتشو فرو کرد اونجا.

"چیکار- اهههه، فاک~" قهرمان خواست چیزی بگه اما وقتی حس کرد زبون ویلیام داره سوراخشو خیس میکنه، ساکت شد و چشماش به عقب برگشت و انگشتاش جمع شد.

ویلیام مثل یه سگ گرسنه شروع کرد به ساک زدن سوراخش. امگا دستشو عقب آورد و موهاشو گرفت و بیشتر به خودش فشار داد. مراقب بود تا از قدرت خیلی زیادی استفاده نکنه. حس میکرد زبون ویلیام تا ته سوراخش داره میره.

بریتانیایی هم از کلمات و صداهایی که امگا میگفت لذت میبرد و همزمان با زبونش از انگشتش هم استفاده میکرد. حس کرد زبونش دیگه کافی نیست پس با انگشتش شروع به ضربه زدن توی اون کرد تا وقتی کام شد.

قهرمان کثیف‌ترین "ددی" که ویلیام تا حالا شنیده بود رو ناله کرد. حس میکرد با اینکه به خودش حال نداده ولی کام شده. انگشتشو از سوراخش درآورد و به قهرمانی که جلوش وا رفته بود و نفس نفس میزد پوزخند زد.

یهو جان با سرعت ابرانسانیش آلفا رو گرفت و پرتش کرد رو تخت و روی دیکش که هنوز مثل سنگ سفت بود نشست.

"اه شت!" ویلیام چشماشو رو هم فشار داد و سعی کرد جلوی خودشو بگیره تا کام نشه. جان به قدری خیس و هات بود که زیاد طول نمی‌کشید اونو به اوج برسونه.

انگار کل قضیه واسه جان یه سرگرمی بود چون طوری باسنش رو چرخوند که انگار داشت بریتانیایی رو شکنجه میداد. بوچر هم نمی‌تونست کاری کنه چون هوملندر انقدر قوی بود که نمی‌تونست از پسش بر بیاد. و انقدری هم تحریک شده بود که حس کرد دیکش توی سوراخ امگا تکون میخوره و این باعث شد بلوند ناله بلندی سر بده.

زمزمه کرد "میخوام داخلم بیای، ددی~"

بوچر لب پایینش رو گاز گرفت و چیزی نگفت. نمیتونست چیزی بگه چون ذهنش الان خالی بود‌ و نمی‌تونست به کلمه‌ای فکر کنه. تنها چیزی که می‌فهمید سواری امگا رو خودش بود.

ریتم کار دست جفتشون اومد تا ضربه به پروستات امگا باشه. جان زود به اوج رسید، چون از ارگاسم قبلیش هنوز حساس بود پس زیاد طول نکشید که دوباره اومد.

وقتی کامش رو سینه ویلیام ریخت، یهو مرد کونشو گرفت و بلندش کرد و خوابوندش چون گارد امگا اومده بود پایین. بلافاصله شروع کرد محکم داخلش ضربه زدن که بلوند حس میکرد داره ستاره‌ها رو میبینه. جان ناله بلندی کرد و تاج تخت رو طوری محکم گرفت که شکست. وقتی که بالاخره آلفا به اوج رسید، قبل از اینکه ناتش کنه، تا جایی که میتونست تا عمق امگا رو پر کرد. چشمای امگا قرمز شد و دوباره اومد. بدنش منقبض شد و چشماشو بست.

ویلیام روش افتاد چون میدونست بدش نمیاد و بعد سرشو رو سینه مرد گذاشت. قلبش تند تند میتپید. جفتشون یه مدت همونطور دراز کشیدن و نفس نفس زدن. جان دستشو دور ویلیام حلقه کرد و خمیازه‌ای کشید و چشماشو با خستگی بست.

شاید حالا بتونه بالاخره یکم استراحت کنه.

🖇🖤⛓

فکت امروز
گودرت امگا باعث شق شدن آلفا می‌شود🗿😂

یادتونه وقتی پاپ‌کلاو (دوست دختر ای‌ترین) رو صورت اون یارو نشسته بود بعد سر یارو ترکید؟💀 الان همش منتظر بودم سر بیلی منفجر بشه💀💔

بدتر از اون، آخراش که چشمش قرمز شد ترسیدم بیلی رو لیزر کنه💀

ولی حتما برید فن‌آرتاشونو ببینید... هات عز فاک🤌🏼🔥 آرتیستای این فندوم خیلی خوبن😩

ووت؟
☆↤⭐️

(فردا هم پارت داریم🤫)

Behind The Mask (Homelander X Butcher)Where stories live. Discover now