sweet lies

30 8 14
                                    


ماشین رو روبروی در کمپانی متوقف کرد و نگاهش رو با لبخند به بکهیون داد

-موفق باشی عزیزم. زیاد به خودت فشار نیار خب؟

بکهیون متقابلا لبخندی زد و سرش رو با اطمینان تکون داد

+شب ممکنه دیر بیام پس زیاد منتظر نمون و برای خودت شام سفارش بده. دوستت دارم

-منم دوستت دارم

درحالیکه سمت بکهیون خم میشد تا لبهاش رو ببوسه زمزمه کرد و هنوز به خواسته اش نرسیده بود که با قرار گرفتن انگشت اشاره بکهیون روی لبهاش اخمی بین ابروهاش شکل گرفت

+اینجا خونه نیست هون

نگاهش رو به دقت روی اجزای صورت سهون چرخوند و بعد از مکث قابل توجهی کوتاه خندید. بعد از برداشتن انگشت اشاره اش از روی لبهای سهون به سرعت بوسه کوتاهی روشون کاشت و همین کارش برای لبخند زدن سهون کافی بود

+دوباره دوستت دارم

بلاخره از ماشین پیاده شد و درحالیکه کلاه کپش رو برای مخفی کردن صورتش پایین میکشید قدم هاش رو به داخل کمپانی برداشت. وقتی از خونه بیرون می اومد واقعا باید مراقب حرکات و رفتارهاش میبود.. اگه اشتباهی ازش سر میزد قطعا علاقه اش به ادامه دادن حرفه اش رو از دست میداد و از طرفی خودش بااینکه میزان صبرش بالا بود تحمل شنیدن هر حرفی رو نداشت. نمیتونست تحمل کنه درباره سهونش بد بگن و بخوان اذیتش کنن.درست بود که بکهیون تموم بدی های این صنعت رو قبول کرده بود اما سهون چه گناهی داشت؟ ترسی از اینکه رابطه اش با سهون لو بره نداشت و مهم نبود اگه هرچیزی درباره خودش میگفتن. اما درباره سهون.. مطمئن نبود چه واکنشی بهشون نشون میده.

نگاه دیگه ای به ساختمان بزرگ کمپانی انداخت و بعد از روشن کردن ماشین به مقصد خونه شروع به حرکت کرد. در طی یک ربع خودش رو به خونه رسوند و همینطور که با باکس بزرگ توی دستش از پله ها بالا میرفت شماره موردنظرش رو گرفت. گوشی رو بلافاصله بعد از جواب دادن فرد پشت خط به گوشش رسوند و بعد از احوالپرسی گرمی با فردی که چندوقت بود ازش خبر نگرفته بود گلوش رو صاف کرد تا کارش رو بگه

-میخوام رستورانت رو برای امشب از ساعت هفت رزرو کنم. درباره اتاق وی آی پی هم.. میخوام با تم تولد تزیینش کنی.

لبخندی در واکنش به حرفهای مدیر رستوران که میگفت حتما انجام میده زد و ضمن تکیه دادن باکس قلبی شکلی که با تکیه به زمین تا پهلوش ارتفاع داشت کلید رو توی در چرخوند تا در رو باز کنه

-بله.. لطفا کاملا خالی باشه و مشتری ای از اون ساعت به بعد قبول نکنید. درباره آهنگ هایی که برای ورود همراهم میخوام پخش کنید بهتون اطلاع میدم. فقط اگه مقدوره هیچکس جز من و همراهم توی رستوران نباشه پس خدمه رو مرخص کنید. از اونجایی که همراهم شخص مهم و معروفیه نمیخوام معذب باشه.

MirageWhere stories live. Discover now