ته سان خواب رو روی مبل سه نفره گذاشت و پتوی نازکش رو روش کشید ، بوسه آرومی روی لپ پسرش گذاشت و پیش هوسوک برگشت و روی مبل دو نفره نشست
کوک: خب بگو
هوسوک: چیو ؟
جونگکوک یه دونه زد تو سرش که هوسوک خنده آرومی کرد و صاف نشست ، نگاهی به دور و ور انداخت و با ندیدن کسی چهره جدی به خودش گرفت
هوسوک: اینایی که فهمیدم از یه آجوما توی عمارت یونگی شنیدم ، انگار اون دایه یونگی بوده و از بچگی تا الانشون حضور داشته
کوک: هوسوک جون به لبم کردی بگو دیگهههه
هوسوک: ببینم تویه احمق هیچ وقت فکر نکردی عموت که مخالف ازدواج تو و تهیونگ بود چطور یهو راحت راضی شد ؟
کوک: نه حالا بنال ببینم
هوسوک: کیم هیوک رو یادته ؟
کوک: همون که چندین تا کارخونه داشتن
هوسوک: و هچنین جزو ملاکین بزرگ کره بودن
کوک: خب الان چه ربطی داره هوسوک ؟
هوسوک: واضحه که کله اون ثروت رو از راه خلاف به دست آوردن
کوک: خب
هوسوک: خب اینکه تهیونگ و هیوک همزمان تورو از عموت که بعد از پدرت و مادرت سر پرست بودن خواستگاری می کنن
کوک: وات ده فاک مِن ؟
هوسوک: بله .... داشتم می گفتم وقتی این دوتا با هم تورو خواستگاری می کنن بین باند تهیونگ و هیوک اختلاف میوفته
کوک: نکنه بعدش هم این دوتا یه جنگ تن به تن راه میندازن و برنده جنگ تهیونگ میشه
هوسوک: آ باریکلا
جونگکوک کوسن سورمه ای مبل رو برداشت و به جون هوسوک افتاد ، چند ضربه محکم توی سر و شکم هوسوک کوبوند
هوسوک: چته وحشییییی ..... بیا خوبی کنننن
جونگکوک کوسن رو توی بغل خودش گذاشت
کوک: آخه احمق مگه زمانه چوسانه که دوتا جنگجو برای شاهزاده خانم با هم تن به تن بجنگن بعد هر کی برد شاهزاده خانم ماله اون ؟ خودت یه لحظه فکر کن ببین با عقل جور در میاد اصلا
هوسوک: من نمی دونم اون آجوما این طوری به من گفت بعدشم گفت وقتی تو رفتی تهیونگ بدتر از قبل شده که خودت هم شاهدش بودی
کوک: هوسوککککک
با لحن زاری نالید و سرش رو توی کوسن کوبید ، الکی ادای گریه کردن در آرود
هوسوک: اینا رو گفتم که بدونی تهیونگ عمرا شغلی رو که باهاش تو رو بدست آورده ول کنه
کوک: قطعا اون آجوما دیوونه بود
YOU ARE READING
MY EX HUSBAND [Vkook]
Short Storyنام: همسر سابق من 💫 کیم تهیونگ ، مافیای بد نام کره و آسیا و یه عاشق مهربون برای همسرش جئون جونگکوک یه دانشجو که در اواسط داشجوییش با کیم تهیونگ قراره میزاره و بعد ها باهاش ازدواج می کنه اما ؟!؟!..... کیم تهیونگ همه چیزی رو درباره خودش به همسرش نگف...