14

2.2K 174 0
                                    

🔞

خیلی زود شب فرا رسید ، انگار همه چیز دست به دست هم داده بودن تا جونگکوک سریعتر از اون چه که هست وارد تخت خواب بشه

لباس خواب صورتی کمرنگی پوشیده بود ، لب های سرخش رو با برق لب قرمز سرخ تر کرده بود

موهای موج دارش توی صورتش ریخته بود و زیباییش رو چند برابر می کرد

لباس خواب تا یه وجب زیر باسنش بود و این رونای تپل و صافش رو بیشتر به نمایش میزاشت

سرش پایین بود ، صدای در رو شنید اما سرش رو بالا نیاورد و دست های بهم گره شده اش رو بیشتر توی هم فشرد

چند لحظه بعد چونه ظریفش رو توی دست مردونه و رگ دار تهیونگ اسیر شد و سرش بالا اومد

با چشمایی که رنگ ترس داشت و مردمک های مشکی رنگش می لرزید بهش نگاه کرد اما !!

اما تهیونگ غرق در نگاه کردن به جونگکوک بود و از مشکی چشم هاش غرق در لذت بود

با فشاری که به چونه جونگکوک آورد وادارش کرد بلند بشه ، هیچ‌ کدوم چیزی نمی گفتن

یکی از ترس و یکی از لذت در آغوش داشتن عشقش
سرش رو جلو برد و لب های شیرین و قرمز همسرش رو داخل دهنش کشید

جونگکوک چشم هاش رو روی هم فشرد و باعث شد مژه های بلندش روی گونه های بیوفته ، تهیونگ لب هاش رو مکید

آروم و بدون فرو کردن دندون هاش ، قرار بود به یاد جونگکوک بیاره ..... قرار بود یادش بیاره می تونه چه لذتی بهش بده

جونگکوک رو روی تخت خوابوند ، لباس خواب صورتیش رو در اورد و روی بدن برهنه اش خزید

دوباره لب هاش رو اسیر لب های خودش کرد ، همزمان با بوسیدن لب های نرم و خوش طعم همسرش دستش به پایین خرید

از روی باکسر سفیدش آروم شروع به مالش دادن دیک صورتی همسرش کرد ، دستش رو بالا و پایین می کرد و گاهی فشاری به دیک صورتیش میآورد

لب هاشون رو از هم با صدای دلچسبی جدا کرد ، خودش رو بالاتر کشید و نفس داغش رو روی گوش جونگکوک خالی کرد

ته: قراره یادت بیارم چطور از روی لذت توی تخت به خودت می پیچیدی زیبای من

مکی به لاله گوشش زد ، حرفش لرزشی به بدن جونگکوک انداخت

می دونست تهیونگ این کار رو می تونن به راحتی انجام بده و جونگکوک منتقل بود از اینکه مرد روبه روش قراره این کار رو بکنه

تهیونگ خیمه اش رو از روی جونگکوک برداشت و روی زانو هاش نشست ، پیراهنش رو در اورد و برای دومین بار بدن بزرگش رو به رخ بدن کوچیک زیرش کشید

از قبل عضله ای تر و بزرگتر شده بود و همین به جونگکوک حس خوبی نمی‌داد

تهیونگ آخرین پوشش جونگکوک رو در اورد ، پاهای خوش تراشش رو از هم فاصله داد

MY EX HUSBAND [Vkook] Where stories live. Discover now