Tainted (part14)

207 45 76
                                    

سلام. عید و سال جدید تبریک میگم.
لطفا لطفا اگه تا به الان وت نمیدادین، وت و کامنت فراموشتون نشه.
به یه پارت خیلی طولانی اینجام به جبران این چند وقت. (7300fucking words)
احساس میکنم هر چیزی الان بگم اسپویل پارت هست، پس آخرش حرف می‌زنیم.

این پارت اسمات داره، اونم نه یه اسمات معمولی (یک مقدار خشنه) من تو description بوک هم گفته بودم. اسمات های زیادی نداریم ولی مهمن چون یه سری مسائل اونجا بیان شده...

اگه دوست داشتین همزمان با شروع اسمات آهنگ Riona' By Mehrad hidden' گوش کنید.

خوشحال میشم اگه تو چنل هم جوین شین.
https://t.me/nothingbreaklikehearts

Bien trop beau

(برای واقعی بودن ) زيادي زيبا بودند .

Liam P.O.V

ژورنال عزیزم،

مسخره است ولی فکر کنم یک عذرخواهی بزرگ اول به تو و بعد به خودم بدهکارم. به تو برای اینکه فکر نمی‌کردم از آخرین خداحافظی‌مان تا دفعه بعدی که به تو باز می‌گردم، زمان زیادی آن هم به سرعت رعد در یک چشم بهم زدنی بگذرد؛ و به خودم چون انگار فراموش کرده بودم که چطور این همهمه و واهمه را در ذهنم آرام کنم؛ یاد رفته است که دست به قلم بردن چقدر برایم پر آرامش است!

از رابطه با زین پشیمانم؟ همه چیز خارق‌العاده و خارج از روزمرگی و غیرقابل پیش‌بینی است. اما در تخت‌خواب باید خودم را فراموش کنم. باید وانمود کنم که من، من نیستم؛ آدم دیگری هستم، همان کسی که او در بستر می‌خواهد.

گاهی اوقات شدیدتر و سخت‌تر میشود اما می‌دانم که باید به عنوان یک پارتنر خوب تمام تلاشم را برای رضایت او بکنم. واقعیت این است که من با علم بر این خواسته‌ی زین، با او وارد رابطه شدم.

اولین تجربه رابطه جنسی‌مان وحشتناک بود. زین زودتر شرکت را به بهانه‌ی دل‌درد ترک کرده بود. چندباری تماس گرفتم که جواب نداد، در نهایت مجبور شدم تا به خدمتکار زنگ بزنم و او گفت که زین صحیح و سالم در اتاقش هست. بعد از ساعت کاری وقتی به خانه برگشتم، زین خواسته بود تا تمام چراغ‌ها را خاموش کنند و روی هر پله تا جلوی در اتاق خوابمان یک شمع آبی لاجوردی بگذارند‌.

متعجب مسیری که با نور برایم روشن شده بود را دنبال کردم. زین با یک هارنس چرمی و یک روبدوشامبر حریر و خیلی نازک روی تخت به پهلو دراز کشیده بود.

ردیفی از وسایلی که احتمالا نیاز بود تا آن شب از آنها استفاده کنم را روی میز گذاشته دراور چیده بود و این برای بار اول فقط زیاده روی بود. من چطور می‌توانستم کسی را که دوست دارم بزنم؟ یا حتی اذیتش کنم؟ چطور باید یک رابطه احساسی و رمانتیک که در نهایت به سکس ختم می‌شود را تبدیل به یک کابوس دردناک کنم؟ از همه مهم تر چرا باید اینکار را کنم؟

Delibal [Z,M]Where stories live. Discover now